شعر شـــآه بیـــت

دین و دل من ، چشم و لبت ، موی تو… تسلیم !
کافـــــر شده ام در جدل چشم به چندت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خیال روی تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه
با خبر باش که من غرق گناهم همه عمر

⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغو*ش بگیرم که بمیرم

"فاضل نظری"
@mahya.zed
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در چشم دیگران منشین در کنار من

ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم از رفتن تو سخت به هم می ریزد
بروی واژه ی خوشبخت به هم می ریزد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mr.Rad
از در درآمدی و من از خود به در شدم

گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باید تو را پنهان کنم در بین اشعارم
باید کسی جز تو نفهمد دوستت دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین