عاشقانه‌ها | انجمن کافه نویسندگان

[Lidiya]

همه ی من !

دلم برای زمستان نمی سوزد !

دلم برای بهار تنگ نیست !

دلم می خواهد فقط برای تو تنگ شود !

برای تو که هنوز هم نمی دانی

چقدر عاشقانه های نا نوشته برایت نوشته ام!

 

[Lidiya]

تاریــک بــاد !

خـانه ی مـردی که نــجنـگـــــد

بـرای زنـــی که دوستـش دارد

 

[Lidiya]

زن ها را باید
از حالت نگاهشان شناخت
زن های شکننده تر
نگاه گستاخ تری دارند
این زن ها خوب میدانند
هرقدرچشم هایشان سرکش ترباشد
قلبشان بیشتردرامان میماند

 

[Lidiya]

♥ گاهے هم
دروغ خوب است
مثلاً می‌گویم سردم است
تا به این بهانه
دستانم را بگیرے ♥♥♥

 

[Lidiya]

در دهانت ات
دوستت دارم هاے زیادے
پنهان ڪردہ اے ..!!
ڪـہ جز بـہ بوسـہ
ڪشـ؋ نخواهند شد …
میبوسمت
تا هر دو عاشق تر شویم!!
تو از بوسـہ هاے من
من از شنیدن عاشقانـہ هاے تو …

 

[Lidiya]

بـــﮧ فڪر نــوازش دست هاے منــے!

بـــے آنڪـــﮧ بدانـــے ؛

دلـــم است ڪـــﮧ تنهــا مانــده ..

دست هایــم ، دو تاینــد!

اے ڪاش پیشم بودے ♥♥♥

 

[Lidiya]

بالاخرہ یڪ روز سهمم را
از این جمعـہ هاے دلتنگے میگیرم…!
روزے ڪـہ صبح و شب اش
در ڪنار تو بخیر شود …
جمعـہ ها این روز را بـہ من بدهڪارند …

 

[Lidiya]

میتوان زیبا زیست…
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!
لحظه ها میگذرند
گـــــرم باشیم پر از فــــکر و امید…
عشـــــق باشیم و سراسر خــورشید…

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

دیگران را؛ اگر از ما خبری نیست چه باک!

نازنینا؛ تو چرا بی خبر از ما شده ای...



? شهریار

 

[Celine*]

و سرما آرام در قلب مهربانت دوید؛ همان که در اولین نگاه، برایم به امانت گذاشته بودی...!

نگار بردستانی (نگارا)