عاشقانه‌ها | انجمن کافه نویسندگان

[Lidiya]

خوب نگاه کن

تنها اندکی از تــو

تمامِ من را دگرگون کرده است

 

[Lidiya]

از خواب صبح دل خواهم کند
اگر صدای تُ
هر روز
جای ساعت
عاشقانه در گوشم زنگ بزند

 

[Lidiya]

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود…

 

[Lidiya]

حضورت حتّی نظـمِ
روزهاى هفته را بر هم زده
میبینی جانم ؟ کنارِ تو
جمعه با آن همه دلگیرى اَش
شیرین ترین روزِ هفته شده است

 

[Lidiya]

فصلِ سرما می آید

زمستان را میگویم

امّا تا آغو*شِ تو هست

من گرمِ گرمم …

 

[Lidiya]

پلک میزنی، جهانم زیر رو می‌شود
موهایت را باز می‌کنی، طوفان می‌شود
می‌خندی، بهار می‌آید
دیوانه منم که خانه‌ام را
روی گُسلِ خطرناکِ تَنِ تو ساخته‌ام ..!

 

[Lidiya]

خــم ابروی ” تـــو ”
ســــرمشـــــــــــقِ کــدام اســـتاد اسـت

که خرابـــات دلــــم
در پی او آباد است …!!!

 

[Lidiya]

شنبه
صبح دیگری‌‏ست
اگر با تو آغاز شود
و گرنه اندوه ملال‏ آورِ
تکرار تمام روزهاست

 

[Lidiya]

مگر تو
چقدر عمیق بودی
که من اینطور
در تو غرق شده ام …!

 

[Lidiya]

لای موهایت تنها نُتی ست

که اگر به دستم برسد

تمامِ موسیقی های

عاشقانه‌ی جهان را با آن می نوازم