《دلهره》

[ دِ هَُ رَ / رِ / هَُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از:
دل + هره ، اسم صوت و آن در مقام حکایت فروریختن از جای است ) فروریختن دل از ناگاهان. در اصطلاح عوام ، قسمی ضربان قلب که از یاد آمدن امری خطیر پدید شود. اضطراب و ترس که حرکات قلبی را تندتر کند. تپش دفعی قلب. شور زدن دل. تشویش.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وفادار.

[ وَ ] (نف مرکب ) وفادارنده. کسی که در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم ، صادق و صمیمی باشد.باوفا. پابرجا و استوار در نگاهداشت پیمان و وفا.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مقرب [ م ُ ق َرْ رَ ]
نزدیک شده. نزدیک داشته. نزدیک کرده. آن که دارای نسبت نزدیک شده باشد. قرین. محشور‌. مصاحب. مقترن. نزدیک. محرم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏غمگسار :
آنچه که غم را بزداید، همدم، غمخوار، غم زدا،
"یعنی فقط همانی که باید باشد"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غمخوار:
[ غ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه غم خورد. تیماردار. دلسوز. مهربان. غمگسار. آنکه در غم و اندوه شخصی شریک باشد. (از ناظم الاطباء). کسی که از غم و درد دیگری متألم شود،و دلسوز وی باشد. لُمّة
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شوق.[ ش َ ] (ع اِمص ):
آرزومندی. نیاز. رغبت و اشتیاق و منتهای آرزوی نفس و میل خاطر.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- ‏تو ژاپنی كلمه‌ای هست به اسم «يوگن» - Yugen- ، كه معنيش احساس زيبايىِ رازآلوده . مثل احساست وقتی به آسمون نگاه می‌كنی و يهو ماه از پشت ابر بیرون میاد . يا پرسه زدن تو جنگل بدونِ فكر كردن به برگشتن . حتی فکر کردن بهش هم جذابه .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین