محفل ادبی [ حرف دل ]

[هرکسی درد را به شیوهٔ خودش حس می‌کند، هر کس جای زخم‌های خودش را دارد؛ بنابراین فکر می‌کنم به اندازهٔ هر کس دیگری به انصاف و عدالت اهمیت می‌دهم.]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صدایش حَجم نداشت .
نمی‌شنیدم، بلکه می‌فهمیدم ،
مثل وقتی که با خودمان
چیزی می‌گوییم .

#هوشنگ_گلشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مامان بزرگم آخر همهی تلفنهایش می*گفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم..

ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم صدا با دل ِ آدم چه میکند.....

#علي_غفاري
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان


من چيزهاى ساده را دوست دارم ،
كتاب را ،
تنهايى را
يا بودن با كسى كه مرا میفهمد..!

#دافنه_دوموریه​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنوز هم دارند مخفی کاری می‌کنند.
حتی در عشق!
من می‌گویم آدم اگر کسی را
"دوست داشته باشد"
باید با صدای بلند بگوید...

#هوشنگ_گلشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دارم کم‌کم باور میکنم که چیزی به اسم فردا وجود ندارد، اینجوریه که هر شب میخوابیم و وقتی بیدار شدیم همون روز قبلو به شکل‌های مختلف میگذرونیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،

یا جای غلط بودیم در زمان دُرست،

و همیشه همینگونه همدیگر را از دست داده ایم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما از دلگیریِ روزهایمان ، به "شب" پناه می بردیم ،
و از دلتنگیِ شب هایمان ، به روز ...
و اینگونه بود که تمامِ جوانیِ مان ؛
در ناتمامِ یک انتظار ، "تمام" شد !

#نرگسصرافیانطوفان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاید یک نفر تمام روز،
در حینِ مرتب کردنِ زونکن هایِ اداری اش ،
حرف هایی که باید به شما بگوید
را مدام با خودش تکرار میکند و
آخرِ شب تمام شجاعتش را جمع میکند
و برایتان ارسال میکند .
لطفا یا سین کننده نباشید
یا حوصله به خرج دهید
برای حرف های تهِ دلش...

سحر رستگار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏بعضی وقتا دلم میخواد تموم فضای مجازیمو پاک کنم و گوشیمو داخل یه رودخونه بندازم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را می‌داد که هیچگونه رضایت خاطری از آن نداشت ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برخی آدم‌ها به یک دلیل
از مسیر زندگی ما می‌گذرند
تا به ما درس‌هایی بیاموزند؛

که اگر می‌ماندند هرگز
یاد نمی‌گرفتیم…

#خسرو_شکیبایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چراغ‌‌ های آرمان‌شهرِ ما هنوز روشن‌ اند، آن جا هنوز کرم‌ های شبتاب نوادگانِ ستاره‌هایند و گیاهان شهروندانِ درجه یک شهرند. در کتاب‌های آناتومیِ شهر ما، نام "شانه" را خط زده‌اند‌ و با خط درشتِ نستعلیق، با باوری عمیق، نوشته‌ایم "پناه".

-حاتمه رحیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چقدر غمگین است،

آدمی که

حرف هایش را به ماه میزند

و ماه فقط نگاه میکند...

فقط نگاه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضی درد دل‌ها
گوش نمی‌خواهد
گوشه‌ی آغو*ش می‌خواهد.


فرشید فرهادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدم‌های خیال‌باف همیشه حالشان خوب است.
با کسی که دوستش دارند، به میهمانی می‌روند،
چای می‌نوشند و می‌رقصند.
شادِ شادند.
کسی را که دوستش دارند همیشه هست.
نه می‌رود، نه می‌میرد،
و نه خیانت بلد است.
آدم های خیال‌باف خوش‌بخت‌ترینند.
آنقدر فکر می‌کنند تا باورشان شود؛
و بالاخره هم روزی جذب می‌کنند آنچه را که می‌خواهند...

#شیما_سبحانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زیباترین حس تو دنیا داشتن ادمی که بدیاتو دیده و با این وجود مونده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی یار بودن بد است یعنی لوس است اما یکجورهایی بعد یک یا چند رابطه ناجور به این نتیجه میرسی که تنها ماندن یک درد است، با یک زبان نفهم سر و کله عشق و عاشقی زدن هزار درد...

چشمت میترسد بدجور...

اول های تنها ماندن سخت تر است... شب ها حالت یک جوری میشود که نمیفهمی خودت را...

انگار دوروبرت فضای خالیست... نه خوابت میبرد نه ذوق و شوق کاری داری...

دراز میکشی روی تخت می افتی به جان گوشی لامصبت... میگردی ببینی یکی را پیدا می کنی دو کلمه که نه خروار خروار گله و ناله و غم بریزی روی سرش...

پیدا می کنی... همیشه لابه لای شماره های گوشی یکی هست که فردا صبح برای پیغام های دیشبت به او پشیمان باشی

روزها را با قرارهای بی ربط و خرید های بی لزوم پر می کنی... و هی با خودت می گویی این کار را بکنم چه فایده؟ برای کی؟ برای چی؟

زمان میبرد به حالی برسی که از تنهایی لذت ببری

منظورم از لذت این است که آخر هفته ها وقتی با دوست همجنست بروی بیرون دیگر مدام با خودت نگویی الان چرا کنارم کسی که باید باشد نیست؟

منظورم این است که دیگر یادت نیافتد تنهایی

یعنی دیگر خودت را تنها ندانی

رسیدی به این نقطه خوب است، جایگاه مطمئنی ست

چون دیگر از درد تنهایی خودت را وارد هر رابطه ای نمی کنی

انتخاب نمیشوی، انتخاب می کنی...سر فرصت و با دقت!



| پریسا زابلی پور |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
‌‌خانه ات سرد است؟
خورشیدی در پاکت می گذارم
و برایت پست می کنم

ستاره ی کوچکی در کلمه ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم...

[ منوچهر آتشی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
عزیزی پرسید: «قوی بودن چه حسی داره؟»
یاد حرف مامان بزرگم خدابیامرز افتادم،
که میگفت نزار کسی اشکاتو ببینه دخترکم...!
یادم میاد بهش چشم گفتمو حرفشو آویزه ی گوشم کردم
اما گذشت و دیدم هر چقدر که شمع های بیشتری رو فوت میکردم،
اشک های بیشتریم میریختم!
حسرت روزایی که هیچوقت فراموش نشدن،
بغضی که با پنهون کردنش از بقیه قورت میدادم!
تمومشون کافی بود که قوی شناخته شم...
سخته نقاب قوی بودن پنهونت کنه و تو همچنان همون دخترک سه ساله باقی بمونی...
میفهمی که چی میگم؟

| شراره یوسفی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین