"دَر آغـــوشِ قـٰـابِ عکــسِ تـَـک نـَـفـَرِه"

شبانه شعر نوشتم که بی قرار توام...
خبر رسید که حالا شدی قرار کسی !

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفته ام گرچه دلم منتظر "برگرد" است
چقدر صبر از این زاویه اش نامرد است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مادرم یادم داد
ولی من فراموش کردم
که چگونه گره بند کفشم را باز کنم
هر بار که گره میخورد
مادرم را صدا ميزدم
حالا که
نگاهم به نگاهت گره خورده...
تکلیف چیست؟
میمانی؟

یا مادرم را صدا کنم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از کنارم رد شدی بی اعتنا نشناختی
چشم در چشمم شدی حتی مرا نشناختی

در تمام خاله بازی های عهد کودکی
همسرت بودم همیشه بی وفا نشناختی؟

لی‌لی بازکوچه ی مجنون صفت ها فکرکن
جنب مسجد خانه ی آجرنما نشناختی ؟

دختر همسایه یاد جر زنیهایت بخیر
این منم تک تاز گرگم برهوا نشناختی؟

اسم من آقاست اما سالها پیش این نبود
ماه بانو یادت آمد؟مجتبا!! نشناختی؟

کیست این مردنگهبانت که چشمش برمن است

آااااه آری تازه فهمیدم چرا نشناختی....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بوسه هایی که بدهکاری همین جا پس بده
در قیامت سخت میگیرند حق الناس را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما که او را ندیده اید !
چشم هایش
چشم هایش
چشم هایش
باور کنید من هم سیر ندیدمش !

چشم هایش نگذاشتند ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها

که همیشه دیر حاضر می شوید...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هفته‌ای یک شعر
می‌گویم برایت، کم که نیست؟

حرف هایم واضح است آیا؟
بگو مبهم که نیست؟

می‌توان گاهی برایت
درد دل کرد ای رفیق؟

در میان جمع ما ای ماه،

نا محرم که نیست؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سیگارهای بهمنش را دوست دارم
عطر بد پیراهنش را دوست دارم
گفتند: « دیوانه! ندیدی زن گرفته؟ »
دیوانه ام، حتی زنش را دوست دارم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده‌ست به تو
به تو اصرار نکرده‌ست فرآیندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

بین موهای تو گم کرد خداوندش را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین