شعر ┘ لاژِورد └

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

‹ از نگاهم تو بخوان،

هرچه نمی‌گویم را …: ) ›

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

چه خواهش‌ها در این خاموشیِ گویاست. نشنیدی؟



#هوشنگ‌_ابتهاج

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

چگـونه می‌گذرید ، از کسـی که دیگـر نیست ؟!

خوشـآ به حال شـما که دل نمی‌بنـدید ))


#حسین_زاهدیان

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

قتل عمد است، کسی را که تو را می خواهد!

به نگاه دگری ، از بر خود دور کنی!((



-پروانه‌حسینی​

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

‌
غربت کسی نباش
که تورا وطن دیده است...!

​

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

‌
حرف است فراوان..!!

و دگر حوصله ای نیست...


? ناصر پروانی
​

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

فانوس های ده می‌دانند که بیهوده
روشن اند.
و سگان ده نیز می‌دانند که بیهوده
بیداراند.
وقتی در روشنی روز،دزدها به مهمانی کدخدا می روند.


#حسین_پناهی


​

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

اگر از عشق می‌پرسی بگویم عشق غمگین است
ولی در خود غمی دارد که آن غمواره شیرین است

من از علامه‌های عشق خط دارم که مجنونم
برای عاشقان دارالفنون دارالمجانین است

سفر کردم از مغرب به مشرق تازه فهمیدم
که چین دامنش بسیار پهناورتر از چین است

وصال و ترس دل کندن، فراغ و داغ و جان‌کندن
نمیدانم که تقدیر دلم آن است یا این است

چه ساده مادرم عمری خدا عمرت دهد می‌گفت
دعا می‌کرد در ظاهر، نمی‌دانست نفرین است

| سید تقی سیدی |​

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

دیرگاهی ست که افتاده ام از خویش به دور
شاید این عید به دیدارِ خودم هم بروم​

 

[MonjiMonji عضو تأیید شده است.]

یک سینه حرف است
ولی نقطه چین بَس است​