شعر ┘ لاژِورد └

[RMwN]

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
بسمه تعالی


┘ لاژورد | Lazhevard └
«مجموعه اشعار»

|من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم،
پشت حجم بیخیالي دوستت دارم هنوز|
​

 

[RMwN]

|یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد|​

 

[RMwN]

|سهمم از زیبایي‌ات تنها تماشا کردن است
کشوري هستم که گیر افتاده در تحریم‌ها|​

 

[RMwN]

|گونه‌هایت سیب لبنان‌ست و من هم عشق سیب
گاه‌گاهي حضرت آدم شدن بد نیست، نه؟|​

 

[RMwN]

|شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد
اشتیاق تو مرا سوخت
کجایی؟ باز آ|​

 

[RMwN]

|خانه‌ي دل را تکاندم، خانه‌ي دل را تکاند
من به دور انداختم بدخواه او را، او مرا|​

 

[RMwN]

|شک ندارم یار من سررشته‌اش موسیقي است
بس که با احوال من ساز مخالف مي‌زند|​

 

[RMwN]

|تخمین زده‌ام بعد تو با این غم سنگین
فوقش دو سه ساعت،
دو سه شب زنده بمانم|​

 

[RMwN]

|مرا محتاج رحم این و آن کردي، ملالي نیست
توهم محتاج خواهي شد، جهان دار مکافات است|​

 

[RMwN]

|سهم من از تو همین و سهم او از تو همان
من غمت را روي زانو مي‌نشانم، او تو را|​