?
ما خودمونو تا خرخره توی دریای خواستنش غرق کرده بودیم اما اون برای کسی که توی ساحل بود دست تکون میداد انگار ما و اون همه خواستمونو نمیدید نمیدونم بزرگوار شایدم بنده خدا کور بود اخه غیره ممکنه بتونی درمقابل این همه خواستن خودتو بزنی به کوچه علی چپ،شایدم چشاش فقد برای ما کور بود اخه واسه بقیه داشت از حدقه میزد بیرون.ما کنارش بودیما دقیقا کنارش کافی بود ل*ب تر کنه تا فداش بشیم اما نخواست ترجیح داد کور باشه و همه چی رو ندید بگیره خب مام آدمیم دیگه،مام خسته میشیم.مهم نیست چقدر عاشق باشی اما بالاخره یه جا تو هم نفس کم میاری و قید اون و حتی قید خودتم میزنیُ همه چیو میبوسی و میزاری کنار.