|یه خط طوری|

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ساعت 5 شده دلم بازم تنگ شده
ولی راه برگشت نیست چشام میشن با یه لبخند خیس:)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش میشد یه رگى رو بزنیم که جای خون ازش خستگی بپاشه بيرون...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فرقی با بقیه نداشت

من متفاوت میدیدمش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مثل برگ به دست باد
وول بزن تو لحظه هات
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سخت نگیر که جفت شیش نداد
فکر یار پشتیت نباش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو بمان و دگران وای به حالِ دگران??‍♀
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آقا من همینم لعنتی من
رنگ سختیا رو کم ندیدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جز صبحونه نبوده دم نگیرم
صبح بیدار بشم و شب نمیرم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من نيازی به زمين گرد ندارم،

به موقعش آدمی ميشم كه نديدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زدی به بیراهه بیرون جادّه
زدی به یکی ببری با دّل
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین