دلنوشته [ سحر رستگار ]

فقط خدا میداند بعضی حرف ها
اگر به وقتش زده شود چه معجزه ها که نمیکند
مثلا وسطِ خلوتِ شبانه یِ من و هندزفری ام
پیام دهی: بیداری؟
و من تا خودِ صبح بیدارتر باشم
***
اما ترسیدی از خطر کردن از دیوانه شدن،
نگو میخواستم و نشد
که باور نمیکنم
اگر میخواستی حتما میشد...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست داشتنت که تنها کافی نیست،
باید تو و لبخندت را
گرفت و دور شد
تا دست "احدالناسی" به تو نرسد!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عاشقانه ترین سکانس
روزهای برفیــسـت؛
کاپشنی مردانه بر دوش های
ظــریــفِ زنــانه...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راستش دیگر خودم هم خسته ام
از اینکه هر شب در بین این آدم ها دنبال تو بگردم
و خودمان را تصور کنم
در خانه ای که سهم ما نشد...
لعنت به این شهری که کم کم مرا
به نداشتنت عادت میدهد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راستش دیگر
بیشتر دوست داشتنت
از دستم بر نمیاید...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فقط خدا میداند بعضی حرف ها
اگر به وقتش زده شود چه معجزه ها که نمیکند
مثلا وسطِ خلوتِ شبانه یِ من و هندزفری ام
پیام دهی: بیداری؟
و من تا خودِ صبح بیدارتر باشم​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اما ترسیدی از خطر کردن از دیوانه شدن،
نگو میخواستم و نشد
که باور نمیکنم
اگر میخواستی حتما میشد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدم های خوبِ زندگی من رنگشان آبی است...
هر صبح میشود کنارشان با دلِ گرم چای دارچین نوشید؛
لبخند از صورتشان نمیرود و از جنس آرامش مطلقند...
آدم های خوبِ زندگی من مثل ساعتِ ده صبحِ روز آفتابی اند
همانقدر دلنواز و پرانرژی...
تُن صدایشان با صداقت آمیخته شده...
آدم های خوبِ زندگی من ساده و مهربانند مثل پیراهن گل دار مادربزرگم انگار هستند برای خوب کردن حال من در روزهای پر از سختی و استرس...
همان هایی که برعکس خیلی از مهمانی های اجباری و از چند وقت پیش هماهنگ شده هروقت دلت تنگ بود خودت را پشت در چوبی خانه شان ببینی...

راستی آدم های خوب زندگی شما چه شکلی اند؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صبح ما میشد
قشنگ تر از این ها باشد ،
مثلا از میز صبحانه مان عکس یکهویی بگیریم ،
با کپشن های عاشقانه ای مثل "من و عشقم
در حال نوش جان کردن چای گرم با دلی گرم تر "،
یا مثلا
" خدا قسمت کند کسی شکر چایتان را با عشق هم بزند​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و ما همچنان منتظریم ؛
که مثلِ کارتون های دورانِ کودکی مان ،
یک نفر بیاید
با بـوسـه ای از جنسِ "عشقِ ناب"
که بیدارمان کند از این خوابِ مسموم ...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین