شعر •| شعری که بر دلت نشست |•

‍ از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته‌ است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
دم به دم تنگ كنم دایره‌ی خلوت خويش
تا بدانجا كه دهم دل به دل صحبت خويش

دوری و دوستی و حرف كم و رنجش كم
با چنين شيوه توان داشت نگه عزت خويش


.
 
همه کارم ز خود کامی به بد‌نامی می‌کشید اخر
نهان کی ماند آن رازی کز و سازند محفل ها
 
از هزاران یک نفر اهل دل است
مابقی تندیسی از آب‌و گل است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Saya
ماییم که از باده بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
 
ماییم که از باده بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Saya
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حیف باشد از او غیر او تمنایی
 
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حیف باشد از او غیر او تمنایی
مرا از حبس آغوشت چه اصراری به آزادی؟
برای ماهیان تُنگ، آزادی گرفتاریست…
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Saya
اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم،
اگر خون دل بود ما خورده‌ایم
 
عقب
بالا پایین