نظارت همراه رمان باد هم دختر بود | ناظر: Helen.m

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Tiam.R
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
به چیزهایی فکر می‌کردم که نمی‌شد گفتشان،(گفت‌شان) فقط باید می‌نشستی و مزه‌شان می‌کردی. مثل بغض. مثل آشتی. مثل فهمیدن. زنِ‌بی‌اسم، زنِ‌نامرئی... نمی‌دانم چرا هر دو بیشتر از بقیه در من ماندند. شاید چون فریاد نکشیدند. چون خشم نداشتند. چون شبیه من بودند... وقتی هنوز نمی‌دانستم اسمم با خودم است، نه با فرار.
وقتی فکر می‌کردم برای شنیده شدن باید بروم. حالا می‌فهمم گاهی باید ماند، اما نه به قیمت محو شدن. صدای نازنین از پشت پنجره آمد:
- روجا، نمیای؟ قراره بچه‌ها عکس بگیرن. گفتم:(عزیزم "گفتم" رو بیار سطر پایین)
- الان میام.

بی‌آن‌که هیچ‌کدامشان(کدام‌شان) پرسیده شده باشند. آن

سینه‌اش آتشفشان (آتش‌فشان)بوده و حالا وقت فورانش رسیده:

- من روجا هستم. نه دختر بد. نه دختر بی‌نقص. نه دختر شبیه بقیه. فقط دختری که بالاخره، زنِ خودش شد...
روجا نشست بود (نشسته بود) کنار پنجره‌ی خانه‌. باد بوی گِل

- پایان -
 
ممنون از زحمات گران‌بهاتون، امیدوارم همیشه در اوج ببینمتون🤍. و اینکه سعادت همکاری با شما برای بنده افتخار بود...
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: Helen.m
باسلام خدمت نویسنده عزیز
مثل اینکه شما کامل قوانین بخش رمان رو نخوندید.
عزیز رمان شما باید بالای ۵۰ پارت داشته باشه در غیر این صورت شما نمیتونید درخواست پایان اثرتون رو بدین.
یا باید رمان رو به ۵۰ پارت برسونید یا اینکه مجبور میشیم انتقالش بدیم به یک بخش دیگه.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Helen.m
عقب
بالا پایین