نظارت همراه رمان حدیث ناتمام | ناظر ماهک

ممنون عزیزم درستش می‌کنم.
یک ربع به ده بود ساعت، گفت اینقدر حرف زدی که دیگه تایم کاری تموم شد. فکر کنم بیشتر باید توضیح بدم توی دیالوگ.
آهان اوکیه
نه عزیزم خوبه
فقط رو جمله بندی ها بیشتر کار کن
موفق باشی
قلمت مانا 🌹
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: eli74
سلام عزیزم. پست گذاشتم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: جهنم
سلام بانو جان مشکل خاصی نبود.
فقط
فوران❌
فوراً ✅

و اینکه آخرش

بیا برو، خسته‌ای متوجه نیستی داری چی میگی! این همه حرف زدیم دیگه، مطمئنم شما هم کسری نمی‌خورید‍‍!
اینجا یکم برام گنگ هستش
یعنی راضی شد کسری نزنه ؟
خوشگلم، راستی اون جمله هم فوران احساسات بود.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: جهنم
زیبا جان
هیچ مشکلی نداشت مثل همیشه عالی
 
آخرین ویرایش:
  • heart_eyes
واکنش‌ها[ی پسندها]: eli74
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: جهنم
عقب
بالا پایین