-
-
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Love واکنش نشان داد.
با نوازش‌های نرم و گرم یکی از خواب بیدار شدم. چشم‌هام هنوز بسته بود، اما دلم یه جور خاصی لرزید. یه لحظه توهم زدم که شاید خودشه… عرفان…... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Sad واکنش نشان داد.
همه سر و صورت عمه رو شکلاتی کرده بودم و اونم بلند بلند می‌خندید. منم واسه خندوندنش ادا اطوار درمی‌آوردم، درست مثل دختربچه‌های شیطون... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
rose واکنش نشان داد.
اتاقم درست مثل خودم، خاکستری، ساکت، و تاریک بود. کاغذدیواری‌های طوسی تیره که حتی با پرده‌ی روشن هم نور نمی‌گرفتن، همیشه یه سایه‌ی سنگین... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
Like واکنش نشان داد.
زنگ در رو زدم و با یه صدای تیک خفیف، در باز شد. بوی خاصی از حیاط توی بینیم پیچید… یه ترکیب دل‌چسب از خاک خیس، گل‌های شمعدونی و یه کم بوی... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
upset واکنش نشان داد.
مقدمه من و تو… دوتا نبودیم. ما یکی بودیم. الان اما من، یک نفر تنها نیستم؛ من یک نصفه‌ام. یک نصفه‌ی آدم که گمشده در خاطره‌های توست... -
Leila Moradii به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تمنای عشق | نویسنده hadis hpf با
cool واکنش نشان داد.
رمان تمنای عشق از hadis.hpf نام رمان: تمنای عشق سطح اثر: محبوب نویسنده: حدیث پورحسن ژانر: عاشقانه و تراژدی و رئال ناظر: @دلارامـــ... -
Leila Moradii به موضوع چالش [تمرین نویسندگی]🔟 پاسخ داده‌است.فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را به مسیری بکشاند که روز و شب آرزوی مرگش را کند. وقتی در آن بحبوبحه جنگ و وحشت که برای پیدا کردن...
-
فکرش را نمی کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را که نه بلکه او را تغییر دهد. سرنوشتش که معلوم بود و هر جا که می رفت سنگینی آن را با خود حمل می...
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را چنان گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند ویران نماید. گمان می‌کرد تقدیری از جنس رنگین‌کمان و...
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را اینطور به بازی بگیرد… مثل علی پسر پروین خانم که برای گرفتن تصدیق راهی شد و حالا، جوانی‌اش کنج...
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را به کابوسی بی‌پایان گره بزند. در را فقط برای چند دقیقه باز کرد، فقط برای پرسیدن آدرس! اما حالا،...
-
« فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را با اتفاقی عجیب عجین سازد.او که زمانی در آن سوی آینه‌ها خود را می‌نگریست به خود میبالید اکنون...
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را به راهی بکشاند که بازگشتی نداشته باشد... وقتی امضایش را زیر آن قرارداد گذاشت، صدای خش‌خش قلم...
-
ورود برای عموم آزاد است همراه شما هستیم با سری دهم چالش نویسندگی؛ جمله‌ی زیر را ادامه دهید: « فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده...
-
Leila Moradii به موضوع نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: Azaliya پاسخ داده‌است.سلام قشنگم چهار پارت https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-351792
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
