آخرین محتوا توسط حسام فیضی

  1. حسام فیضی

    برترین اثر برترین‌های [تابستان] 1404

    تبریک به همه عزیزان♥️
  2. حسام فیضی

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    عزیز دلی ملیحه جان♥️♥️
  3. حسام فیضی

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    درخواست تگ https://forum.cafewriters.xyz/threads/41296/
  4. حسام فیضی

    نقد و بررسی نقد دلنوشته‌ی هزار سال بعد از من | منتقد: Emily

    بسیار مسرور هستم از این نقد به جا و درست. 🌹لطفتون مانا و سرافراز باشید🌹
  5. حسام فیضی

    همگانی [ حرف آخـر ]

    از هر طرف واسم «درد»ی
  6. حسام فیضی

    آهنگ قفلی [موزیک قفلی| قفلی‌های ابدی]

    https://dl.ganja2music.com/Ganja2Music/Archive/E/Erfan%20Tahmasbi/Single/Erfan%20Tahmasbi%20-%20Emshab.mp3 تو نه غمی ، ببارمت نه نامه‌ای ، بخوانمت نه اینکه دوست بدانمت ، بگو که هستی
  7. حسام فیضی

    روزنامـه روزنامه شهریور 1404 | شماره 2

    ضمن عرض خسته نباشید به همگی.. به قول یاس عزیز که میگه: «سوژه کاغذ آچهارِت منم» تو همه روزنامه ها حتما یه اسمی از من هست🤣با آبروم رفته یا ازم تعریف شده🤣
  8. حسام فیضی

    در حال تایپ دلنوشته خورشید پشت پلک‌ها | حسام.ف

    می‌دونی زندگی برام شبیه رودخونه‌ست. یه رودخونه‌ای که هی می‌خوره به سنگ، زخمی می‌شه، صداش تو دره‌ها گم می‌شه… ولی آخرش خودش رو به دریا می‌رسونه. ما آدما هم همینیم، هی می‌خوریم زمین، هی خسته می‌شیم، ولی آخرش می‌فهمیم همه‌ی این سختیا فقط راه رسیدنمون رو ساخته. امید یه جور نوریه که شاید اولش کدر...
  9. حسام فیضی

    مشاعره | مشاعره با اسم کشور |

    ایتالیا
  10. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    صبح روز بعد از جشن میدان حافظه آرام بود. رد پای صدها نفر هنوز روی سنگفرش‌ها مانده بود و تصویرهایی که شب گذشته نصب شده بودند حالا زیر نور خورشید می‌درخشیدند اما نه به‌عنوان خاطره بلکه به‌عنوان سند. الیسا و مایکل در اتاق کوچکی در طبقه‌ی دوم مرکز درمانی نشسته بودند. روی میز نقشه‌ای از جهان گسترده...
  11. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    اتاق شماره‌ی سه مرکز درمانی، با نور طبیعی عصر روشن شده بود. پنجره‌ای کوچک رو به حیاطی پر از برگ‌های پاییزی و دیوارهایی سفید که هنوز هیچ تصویری نداشتند؛ نه از بی‌توجهی بلکه از احترام. اینجا هر بند باید از دل خود فرد می‌جوشید نه آنکه از بیرون تحمیل میشد. روی میز چوبی فقط یک دفترچه‌ی خط‌دار بود، یک...
  12. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    در اتاقی که زمانی مرکز ثبت دارو بود حالا فقط نور غروب از پنجره می‌تابید، روی دیوار تصاویری از بدن‌هایی که زنده مانده بودند بی‌صدا نفس می‌کشید، در میان آن‌ها تصویری تازه نصب شده بود؛ دو دست بی‌آنکه به هم برسند در فاصله‌ای امن اما نزدیک هم بودند. الیسا کنار پنجره ایستاده بود، نه برای فکر کردن بلکه...
  13. حسام فیضی

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/41296/
  14. حسام فیضی

    در حال تایپ دلنوشته خورشید پشت پلک‌ها | حسام.ف

    نام اثر: خورشید پشت پلک‌ها سرشناسه: حسام.ف موضوع: مجموعه دلنوشته سبک/ژانر: انگیرشی \ امیدبخش سال نشر: شهریور ۱۴۰۴ منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته. دیباچه: هر کسی در زندگی لحظه‌هایی داشته که خیال کرده دیگر تمام شد؛ اما درست همان‌جا که نفسش به دیوار آخر خورده،...
  15. حسام فیضی

    دنباله دار ■□اسم یکی از بچه های سایـتُ بگو نفربعدی تحلیل کنه■□ تگش کن...

    زیاد باهاش آشنایی ندارم ولی به نظر خیلی معرفت میاد و خیلی منطقیه @Farzane
  16. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    صدای باران روی سقف فلزی انبار مثل طبل‌هایی بود که برای اعلام شروع نبرد کوبیده می‌شدند اما این نبرد نه شمشیر داشت نه سپر، فقط حقیقت بود و حقیقت همیشه بی‌رحم‌تر از هر سلاحی ظاهر میشد. الیسا با قدم‌هایی آهسته وارد شد، نور چراغ‌قوه‌اش روی دیوارهای زنگ‌زده می‌لغزید و هر گوشه خاطره‌ای از گذشته را...
  17. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    قاضی ابتدا تصویر را نادیده گرفت اما وقتی زن با صدایی لرزان سخت گفت سکوتی در دادگاه شکل گرفت. - این تصویر منم و اگه قانون نمی‌تونه منو ببینه پس قانون ناقصه. قاضی برای اولین‌بار تصویر را به‌ عنوان بیان غیر رسمی از وضعیت انسانی پذیرفت و در حکم نهایی نوشت: - اگر تصویر بتواند حقیقت را نشان دهد پس...
  18. حسام فیضی

    دنباله دار ■□اسم یکی از بچه های سایـتُ بگو نفربعدی تحلیل کنه■□ تگش کن...

    این اسم و اولین باره می‌بینم ..شناختی ندارم.. @بی صدا
  19. حسام فیضی

    اطلاعیه اعلام اتمام آثار ادبی | تالار ادبیات

    اتمام https://forum.cafewriters.xyz/threads/41296/
  20. حسام فیضی

    پایه دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    این دلنوشته‌ها نه فریادن، نه اعتراف. یه‌جور زنده‌ موندن‌ان توی سکوتی که هیچ‌کس حوصله‌ی شنیدنش رو نداره. نه دنبال همدردم، نه قضاوت. فقط خواستم یه‌جا ثبت بشن تا اگه هزار سال بعد از من، کسی خوندشون، بدونه یه روزی یه آدمی… همین‌جوری نفس کشید. پایان
  21. حسام فیضی

    پایه دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    یه‌جاهایی از زندگی می‌فهمی که هیچ‌چیز واقعاً معنا نداره. نه موفقیت، نه شکست، نه حتی خاطره‌ها. همه‌چی فقط رد می‌شن. و تو می‌مونی، با یه مشت سوال بی‌جواب و یه چهره‌ی خسته تو آینه که نمی‌دونی از کِی شدی خودت.
  22. حسام فیضی

    پایه دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    بزرگ‌ترین دروغی که باهاش زندگی می‌کنیم اینه: "حالت خوب می‌شه." ولی بعضی حالا نه خوب می‌شن، نه بدتر. فقط ثابت می‌مونن. مثل یه لکه‌ کهنه روی دیوار ذهن. نه پاک می‌شن، نه فراموش.
  23. حسام فیضی

    پایه دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    وقتی زیاد دردت رو مخفی می‌کنی، کم‌کم خودتم فراموش می‌کنی چه دردی داشتی. فقط یه سنگینی تو وجودته که عادتش دادی. و این خطرناکه… چون آدمی که نفهمه دردش چیه، هیچ‌وقت راه درمانو پیدا نمی‌کنه.
  24. حسام فیضی

    پایه دل نوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    هیچ‌وقت فکر نمی‌کنی اون آدمی بشی که یه روز فقط می‌خواد محو شه. نه بمیره، نه فرار کنه، فقط… نباشه. شبیه دود، شبیه مه. یه لحظه هست، بعد نیست. بدون رد، بدون صدا.
  25. حسام فیضی

    نقد کاربر نقد دلنوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/41296/
  26. حسام فیضی

    همگانی یه جمله واسه مخاطب خاصّت بنویس!

    کدوم مخاطب خاص..دیگه نمی‌خوام ببینمش.
  27. حسام فیضی

    همگانی انقدر از نویسنده‌هایی که ... بدم میاد

    نویسنده‌هایی که صحنه دار می‌نویسن..متنفرم
  28. حسام فیضی

    همگانی دلت گرفته باشه چیکار میکنی؟

    ماشین و برمیدارم ..تنهایی میرم تو شهر دور میزنم و سیگار میکشم و آهنگ دارک گوش‌میکنم
  29. حسام فیضی

    با پول یارانه چی می‌خرین؟

    از وقتی یارانه رو از پدرم جدا کردم این چهار صد تومن به هیچ جام نمیخوره .. از خواب بیدار میشم تموم میشه
  30. حسام فیضی

    عکاس خانه عکاس‌خانه [ یک عکس ، یک خاطره ]

    عکاس خودم..برای آپلود کردن باید حجم رو کم می‌کردم عذر می‌خوام اگر کیفیت کم بود..شروع خسوف
  31. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    در ورودی شهر ورشو جایی میان ایستگاه قطار و دیوارهای خاکستری یک بیمارستان قدیمی تصویر کوچکی که نه رسمی بود نه مجاز با دست‌های لرزان یک پرستار روی دیوار نصب شد. در آن زنی با ماسک نیمه‌ افتاده پشت پنجره‌ای بخارگرفته نشسته بود، چهره‌اش دیده نمیشد اما نگاهش از پشت شیشه به چیزی دور خیره بود و زیر...
  32. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    در شهر لیون جایی میان دو خیابان سنگ‌فرش‌ شده و یک ایستگاه مترو فراموش‌شده اولین نمایشگاه حافظه‌های تصویری با سکوت افتتاح شد که در ورودی فقط یک جمله نقش بسته بود. - اینجا قانون دیده می‌شود. درون نمایشگاه نورها کم بودند، صندلی‌ها پراکنده و دیوارها سفید. در هر اتاق فقط یک تصویر بود که نه قاب طلایی...
  33. حسام فیضی

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    دارم فکرمی‌کنم جنایی نوشتن سخت تره یا ترسناک نوشتن..یا هردو به یه اندازه
  34. حسام فیضی

    دنباله دار من نویسنده‌ام اما...

    من یک نویسنده ام اماااا به جز پایان تلخ ، از پایان دیگه‌ای خوشم نمیاد
  35. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    در خانه‌ی الیسا سکوتی تازه شکل گرفت که نه از خستگی بلکه از احترام بود. آرشیو حافظه‌های ناتمام حالا بیش از هزار روایت داشت که هرکدام با جمله‌‌ی نمی‌دانم شروع شده اما با می‌خواهم شنیده شوم تمام میشد. نایرا گفت: - ما باید این آرشیو رو زنده نگه داریم اما نه برای تحلیل بلکه برای همراهی چون بعضی...
  36. حسام فیضی

    روزنامـه روزنامه شهریورماه 1404

    من نباشم سوژه از کجا میخواید پیدا کنید🤣🤣🤣 خسته نباشید به همگیییییی..باحال بود خندیدیم و لذت بردیم 🤣
  37. حسام فیضی

    تیزر برنامه‌های تالار نویسندگان | آناشید

    خسته نباشید به عوامل و @آناشید عزیز و مدیر عزیز @بی صدا
  38. حسام فیضی

    در حال تایپ دلنوشته پاییز، همزاد من | حسام فیضی

    پاییز مثل پیانویی‌ست که هر کلیدش غمی تازه می‌نوازد. هر صدای برگ، نت زخمی‌ست روی برگه‌ی زندگی‌ام. خیابان‌های خیس شبیه ورق‌های پاره‌ی یک دفتر خاطراتند؛ خاطراتی که باران از خط‌هایش محو کرده. من در میان این موسیقی سرد، تنها شنونده‌ای هستم که می‌داند هیچ دستی دیگر، سازِ دل مرا نمی‌نوازد.
  39. حسام فیضی

    نقدانه سری ۵۴ | Chaos

    من که بدی ازش ندیدم ولی کارش درسته و چیزی کم نمیذاره
  40. حسام فیضی

    سوژه شو سری ۹۲ | Tiam.R

    احتمالا پدرش یا کسی که راه درست رو نشونش بده دروغ و اینکه پشت کسی بد بگه احتمالا خورشت کرفس 🤣 قضاوت شدن نادرست ، از دست دادن احتمالا محراب(خواننده)😀 به کسی که عاشقشه سام اینکه کاری برای انجام دادن نداشته باشه و بیکار بمونه چاپ کتاب خودم 😁😁 @سونی @malihe آهنگ گوش دادن با کادوی ارزشمند...
  41. حسام فیضی

    اطلاعیه ثبت سفارشات خدمات سکه 💰

    درخواست رنک Vip
  42. حسام فیضی

    همگانی •°گپ با دوستانِ کافه نویسندگان•°

    حتما دارن تغییرات انجام میدن
  43. حسام فیضی

    مشاعره | مشاعره با اسم غذا |

    یتیمچه🤣
  44. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    هوا در خانه‌ی الیسا هنوز سنگین بود اما نه از تردید بلکه از اتفاق. جلسه تمام شده بود اما صدا هنوز در گوش‌ها می‌پیچید. هلن بی‌کلام شالش را روی صندلی انداخت و کنار پنجره نشست. نایرا لپ‌تاپ را باز کرد، در صفحه‌ی اول تیتر یکی از رسانه‌های جهانی نقش بسته بود: - هلن، صدایی که قانون را لرزاند. مایکل...
  45. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    در خانه‌ی الیسا روی میز، نسخه‌ی نهایی منشور جهانی حافظه با دوازده بند، دوازده روایت و هزاران امضا که حالا دیگر فقط حمایت نبودند بلکه مسئولیت بودند قرار داشت. نایرا استکان چای درون دستش را کمی دورتر از کاغذ‌ها نهاد و گفت: - سازمان جهانی سلامت از ما دعوت کرده اما نه برای تأیید، برای گفت‌ و گو ولی...
  46. حسام فیضی

    عالی رمان ماسک نابرابری | گروه چهارم مسابقه

    روز بعد فرا رسیده بود. روی دیوارهای خانه‌ی الیسا روایت‌هایی چسبانده شده بود. هر کدام با یک جمله‌ی کلیدی، یک لحظه‌ی لم*س و یک تصمیم برای زنده‌ماندن. نایرا چشمانش را بر هم نهاد و باز کرد. - ما نمی‌تونیم منشور رو مثل قانون‌های قبلی بنویسیم، باید مثل حافظه زنده، نرمال و قابل لم*س باشه. هلن گفت: - هر...
عقب
بالا پایین