لحظهای که دل باختم، سقوط کردم یا غرق شدم؟
تفاوتی هم نمیکند، هردو در نهایت آدمی را به کام مرگ میکشاند
و عشق هم مرگِ روح و روان است
عشق، نابودگرِ جسم و جان است... .
•○°●| به نام خالق واژگان |●°○•°
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ دلنوشته
شما میتوانید پس از...
قاصدک چرخی زد
لـ*ـب حوض نشست
ماهی خونی خندان را دید
دل او لرزی کرد
برق عشق به چشمش افتاد
آماس شتابانی وزید
قاصدک را به آغو*ش کشید
با خودش برد به جایی دورتر
نه که از روی حسادت باشد
قصد او نیکخواهیست
من که از دور به تماشای عرصه بنشستم
نجوای آماس به گوشم برسید
«باورت گر بشود گر نشود
عاشقی هست،...
نام و نام خانوادگی: شهید مصطفی صدر زاده با نام جهادی سید ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان، شوشتر
تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان: دو فرزند
مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به...
۲۶. مطلق دروغ گفتن باعث فقر میشود.
۲۷. در حالی که لباس بر تن میباشد پارگی لباس را بدوزد باعث فقر میشود.
۲۸. چراغ را با فوت خاموش کند، باعث فقر میشود.
۲۹. امام صادق فرمود: اسراف باعث فقر می شود. ۳۰. پیامبر اکرم صلی الله عليه و آله فرمود: با دندان ناخن گرفتن باعث فقر میشود .
۳۱. مسواک زدن در...
فیلم سینمایی «۱۹۱۷» از فیلمهای خوب سال گذشته بود که توسط سم مندس کارگردانی و فیلمنامه آن نیز به همراه کریستی ویلسون نوشته شده است. این فیلم سینمایی در ژانر جنگی است و گفته میشود مندس این فیلم را با اقتباس از خاطرهای که پدر بزرگش برای وی تعریف کرده ساخته است.
از ویژگیهای این فیلم سینمایی...
پارت دوم
دستاش بالا رفت برای کوبیدن بر روی صورت ظریف او؛ امّا با صدای افتادن چیزی از درون اتاق میان راه متوقف شد. علی با صدای تُن بالا گفت:
- چیشد؟ نیلو؟
با یادآوری صحبتهای دخترنوجواناش با مادربزرگاش ترسیده به سمت اتاق رفت. با دیدن جسم ظریف او بر روی زمین و قرصهای کنارش «یاخدایی» زمزمه...
کتاب ساحل تهران | مجید قیصری | نشر افق
دربارهی کتاب به این شکل نوشته شده:
ساحل تهران روایتی یکدست و روان و بدون پیچیدهگویی دارد تا بتواند سر فرصت به پیچیدگیهای روح انسانی بپردازد. شهر و کودک و تقابلشان با شخصیتهای داستانها در این مجموعه نقش چشمگیری دارد و قیصری توانسته بهخوبی وجوه...
عاشق چشمانت شده ام شب همه شب
به مستی میبرد فکر آن عشقه ناعاشق من
به فکرت بگو بردارد دست از سر من
دیوانه شدم بس همه شب از سر درد
ینی انقدر بی وفایی عشق من
که دل به دل داده ای جز دل من
جفای دنیا
من در این دنیا، جفا دیدم ولی گویا ندیدم
بال و پر از من ربود این زندگی، بازم پریدم
در قفس نازک دلی دارم که باشد پاره پاره
این دلم از درد جانش هم ندارد حرف چاره
سوختم از غصه بازم حال من بهتر نمیکرد
آتشی سوزان اگر بودش که خاکستر نمیکرد
گریهها کردم ولی اشکی مرا مرهم نباشد
غصه با...
پناه میبرم به تو
پناهِ قلب کوچکم
قرارمان نبود گریز
ز کوچههای ناگریز
دهکدهی پلکهای خیس
به نیستی میکشد مرا
پلاک کوچهها که نیست
چگونه میجویی مرا؟
ز تو پیغامی نیست که نیست
هرگز ننالم از رنج و محنت خلق
که هرچه به سرم آمد، از دست خالق بود
هرگز نگویم پیش غیر، شکایت کولی
که هرچه بهتان شنیدم، از دهان اغیار بود
خواستم روزی از تو و خیالت، میان جمعی اجنبی سخن گویم
شهرهی یک شهر بودی؛ چارهام سکوت بود
هرگز خرج نکنم مهر بر مترسکی
که هرچه محبت کردم، حرام مشتی پوشال بود