اشعار

  1. Farzane

    شعر اشعار احسان نصری

    سایه معلق یک مکث، یک درنگ، جهانی که ایستاد ساعت جلو نرفت، زمانی که ایستاد یک صندلی که جیغ کشید و عقب نشست یک زن بلند شد، چمدانی که ایستاد یک مردِ بغض کرده به سختی نفس کشید- -با اضطراب، با نگرانی که ایستاد گفت: از مَ... من نَ... نباید جدا شوی! مردی فرونشست -زبانی که ایستاد- ناگفته ماند حرف...
  2. RPR"

    در حال تایپ مجموعه اشعار پابرهنه‌های آفتاب‌سوخته | به قلم سونیا

    بِسْمِ نْورْ اثر: پابرهنه‌های آفتاب‌سوخته به قلم: ریپر ژانر: اجتماعی-تراژدی قالب: شعرنو دیباچه در پس کوچه‌پس‌کوچه‌هایی که غبار فراموشی بر آن نشسته، و در میان همهمه‌ی روزمرگی‌های بی‌رحم، کودکانی نفس می‌کشند که آفتاب، تنها گرمای سوزان را به پوستشان می‌نشاند و خاک، تنها غبار یتیمی بر لبانشان...
  3. ح

    شعر مهاجر

    بسم‌ الله الرحمن الرحیم
  4. P

    شعر شعر وعده صادق سوم

    1. وعده‌های الهی، چون طلوع خورشید در افق ایمان، می‌درخشد و امید می‌بخشد. 2. ای صهیونیست‌ها، بشنوید این پیام وعده صادق، نزدیک است، آماده باشید. 3. اسرائیل، در غفلت و تکبر غافل از طوفانی که در راه است. 4. اما موعود، می‌آید با قدرت عدالت را برقرار می‌کند، حق را زنده می‌کند. 5. در سرزمین‌های...
  5. ت

    | ارسال نقدنامه |

  6. ت

    | تاپیک تقسیم‌ کار منتقدین شعر |

  7. R

    مجموعه اشعار حوری قلمان | به قلم دیانا زَم

    در جشن طالبان ظلمت، ماه، در هراس پوشیده بر صورت بُرقع... گویی کورسویش نیز؛ به خاموشی می‌گراید.
  8. م

    شعر اشعار آنا آخماتووا | شاعر روسی

    چگونه فراموش کنم که جواني من چطور سرد و خاموش گذشت ؟ چگونه زندگي روزمره جاي همه چيز را گرفت و عمرم مثل دعاي يکشنبه ي کليسا ، يکنواخت و خسته کننده سپري شد ؟ چه راهها دوشادوش آنکس رفتم که اصلا دوستش نداشتم و چه بارها دلم هواي آنکس کرد که دوستش داشتم حالا ديگر راز فراموشکاري را از همه ي فراموشکاران...
  9. مَـهـوا

    شعر اشعار منور

    بلای هجر تو تنها، همان برای من است چه جرم رفت که یک عمر، این، جزای من است؟ من این که قیمتِ وصلِ تو را ندانستم فراق، آنچه به من می‌کند، سزای من است برای خاطرِ بیگانگان، نپرسد کاین غریبِ از وطن آواره، آشنای من است بریز خونم و اندیشه از حساب، مکن به حشر، دیدنِ روی تو، خون بهای من است #عارف_قزوینی
  10. T

    شعر اشعار سینا سعدی

    تو آتش میزنی برمن، من از این درس میگیرم که دل بستن حرام است،آخر از این امر میمیرم جوانی چون منی را تا به کِی پهلو زدن با غم غلط گفتم جوانی را فداکردم دگر پیرم به فریادم دگر چیزی نگیرد دست محتاجم سکوتی پیشه کردم با همان هم اُنس میگیرم نمیدانم چه کردم همنشینم گشته تنهایی نمیدانم چه کردم من...
  11. K

    شعر اشعار بنیامین پورحسن

    از خرّ و پف , از سکسکه , از آروغِ سیری تا غصه ی اینکه چرا فورا نمی میری از هر چه که دادی و با جان کندنت دادی تا هر چه که می گیری و با زور می گیری از منزجر بودن از اشک و شیون و لابه تا معتقد کردن تو را به شیشه نوشابه از پشت پا خوردن به لطفِ ناجوانمردی تا حرص خوردن با ولع , با ژستِ خونسردی قی...
  12. AREZO.

    شعر اشعار مارگارت اتوود

    عالی بود❤?
  13. T

    شعر اشعار سینا به منش

    بز آوردیم نشاندیم جای شیر سلطان جنگل باشد ما شیر می‌خواستیم و فکر می‌کردیم بز شیر می‌دهد سال‌هاست این بز نر وعده‌ی شیر می‌دهد.
  14. یمنا

    برگزیده‌های صادق هدایت

    ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﻭﺣﺸﺖ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺷﮑﯿﺎﺕ ﻭ ﺳﻬﻮﯾﺎﺕ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ، ﺩﺭ اﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻄﯿﻊ ﻭ ﻣﻨﻘﺎﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ.ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎﻫﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺳﯿﻢ. ﺗﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺯﺟﺮ ﻭ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﺩﻧﯿﻮﯼ ﻭ ﺍُﺧﺮﻭﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ‌کنید می‌آند ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؟ این پنبه را از گوشتان دربیارید. ﻭﺍﺿﺢ ﺗﺮ بگم...
  15. نازلـی

    شعر ┘ لاژِورد └

    که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گران دارد #حافظ
  16. Monji

    چگونه شعر در قالب مثنوی بسراییم!

    انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان وزن‌های گوناگون مثنوی مثنوی در وزن‌های مختلف و متنوعی سروده شده است که پرکاربردترین آنها عبارت است از: ۱. فعولن فعولن فعولن فعول (یا فعل)؛ مانند: شاهنامه فردوسی، شرف‌نامه نظامی و بوستان سعدی؛ ۲. فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (یا فاعلن)؛ مانند: منطق الطیر عطار و...
  17. یمنا

    شعر ┘خبرت هست؟└

    ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری نتوان ** خوردن بی‌مطربی و یاری یــــاری لطیف باید، گوینده‌ای موافق تا می‌توانـــــد از تن کردن بدل گذاری اوحدی
  18. ج

    اتمام یافته مجموعه شعرِ تصویر ماه در تو | به قلم کوهیار راد

  19. د

    شعر اشعار پرسی بیش شلی | شاعر انگلیسی

    یکی سالک از کشور باستان به من گفت روزی مرا این داستان که دیدم به صحرای سوزان دو پای فرو مانده از سنگ خارا به جای به نزدیک آن صورتی پر ز چین فرو رفته تا نیمه اندر زمین یکی نیشخنده تمسخر به ل*ب گره بر جبین پر غرور و شغب هر آن خط که بر سنگ خارا نمود نمایشگر کار استاد بود که احوال مردم نکو...
عقب
بالا پایین