تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار پابلو نرودا | شاعر شیلی

مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

‍سرشار شو از من

%DA%A9%D9%86%D8%AC%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C.jpg


هوسم کن
تمامم کن
اسرافم کن
فدایم کن
طلبم کن
فراچنگ‌ام آور
مهارم کن
پنهانم کن
می‌خواهم از آنِ کسی باشم
می‌خواهم از آنِ تو باشم
زمان ، زمان توست
و من
آن گریزپای دردمند
که از هر آن‌چه در راه‌اش آید برمی‌جهد
اما زمان ، زمان توست و من آن را به یقین می‌دانم
زمان آن‌که هستی‌ام قطره‌قطره بر جان تو تراود
زمان آن‌همه محبتی که هیچ‌گاه بروزش نداده‌ام
زمان آن سکوت‌ها که از هر چه واژه عاری‌اند
زمان تو ، طلوع خون که اندوه به رگان‌ام ریخت
زمان تو ، نیمه شبی واهشته که بر من رفت

از خود برهانم
از جان خود آزاد کن مرا
من آن‌ام که می‌نالد
که می‌سوزد
که رنج می‌برد
من آن‌ام که برمی‌تازد
می‌خروشد
می‌خواند
نه من این من را نمی‌خواهم


یاریم کن تا این دروازه‌های سترگ را برشکن‌ام
با شانه‌های ابریشمین‌ات
از زمین بیرون کش این لنگرها را
که یک‌روز عصر دردِ مرا این‌چنین به چهارمیخ کشیدند
از خود برهانم
از جان خود آزاد کن مرا

چرا که تو راه من هستی
تو را در نبردی سهمگین پی ریختم
تو از نبرد تیره و تار من با خودم به‌در آمدی
مُهرِ من بر توست
مُهر این اشتیاق سیری‌ناپذیر
با من بیا ، تا ک*مر راه را با هم برشکن‌ایم
من راه تو خواهم بود
بیا تا بیایم

آرزویم کن
تمامم کن
اسرافم کن
فدایم کن
درهم‌شکن حصار آخرین مرزهای مرا

تا بتوانم سرانجام
بدوم
در گریزی دیوانه‌وار
سیل شوم
چون رودی سهمناک ، زمین‌ها را غرقه سازم
بگشایم
این بندها را ، آه خدایا ، این بندها
درهم کوبم
بسوزانم
ویران سازم
چون گدازه‌ای مجنون
هر آن‌چه را که در وجود است
بدوم
از خود بی‌خود ، سرگشته
رها از خود
وحشیانه رها
بروم ، خدایا ، بروم

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

وقتی می میرم

%D8%AD%D8%B4%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C.jpg


وقتی می‌میرم
می‌خواهم که دست‌های تو روی چشم‌هایم باشد
روشنی و ساقه‌ی گندمی دست‌های عاشق تو را می‌خواهم
که یکبار دیگرطراوتشان را بر من ببارند
که صفای آنچه سرنوشت من را عوض کرد حس کنم

می‌خواهم که تو زندگی کنی
حالی که من در انتظار تو ام ، در خواب
برای گوش‌های تو
گوش سپردن می‌خواهم به صدای باد
برای تو بوییدن عطر دریا را می‌خواهم
همان که هردو عاشق‌اش بودیم
و برای تو راه رفتنی می‌خواهم بر ماسه‌ها
همان جایی که با هم قدم زدیم

برای هر آنچه عاشق‌اش هستم
ادامه دادن به زندگی را می‌خواهم
و برای تو که عاشق‌ات هستم
و ترانه‌ات را ورای هر چیزی سروده‌ام
برای تو گل دادنی می‌خواهم ، بوته‌ی گل

تا برسی به هر آنچه که عشق من می‌خواهد برای تو
تا که بگذرد سایه‌ی من از میان موهای تو
تا که اینهمه را آنها دلیلی بدانند برای ترانه‌ام

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

چشم به راهت خواهم ماند

%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88_%D9%86%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%A7.jpg


پس چشم به راهت خواهم ماند
همچون خانه ای متروک
که بیایی و در من زندگی کنی
که بیایی و
پنجره هایم دیگر درد نکشند

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

و اکنون تو از آن منی

3508.jpg


و اکنون تو از آن منی
با رویا هایت در رویای من بیارام
عشق و رنج و کار
یکسره در خواب رفته اند
شب بر ارابه ناپیدایش می راند
و تو در کنارم چونان کهربا آرمیده ای

کسی دیگر ، عشق من
در رویاهایم نخواهد آرمید
تو خواهی آمد
و ما دستادست بر فراز سیلاب زمان خواهیم گذشت
کسی دیگر در گذر از سایه ها همسفرم نخواهد بود
تنها تو ، همیشه سبز
همیشه خورشید
همیشه ماه

دستانت آماده گشودن مشتهای ظریفشانند
تا آیات حادثه ای لطیف از آنان بچکد
چونان دو بال خاکستری
چشمانت بسته اند
و من بال می گشایم

در میانه امواجی که تو بر آورده ای
من ربوده می شوم
شب ، جهان ، باد ، در دایره تقدیرشان می چزخند
بی تو
من
تنها خیال واره تو هستم
و این خود همه چیز است

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

من زندگی را ادامه خواهم داد


اگر به ناگهان تو نباشی
اگر به ناگهان تو زنده نباشی
من زندگی را ادامه خواهم داد

جرأت نمی کنم
جرأت نمی کنم بنویسم
اگر تو بمیری
من زندگی را ادامه خواهم داد
زیرا
جائی که انسان صدائی ندارد
صدای من آن جاست

وقتی سیاه پوستان را می زنند
نمی توانم مرده باشم
وقتی برادرانم را می زنند
باید با آن ها بروم
وقتی پیروز
نه پیروزی من
بلکه پیروزی بزرگ
می آید
هرچند گنگ
باید حرف بزنم

باید آمدنش را ببینم
اگر کورم
نه
مرا ببخش
اگر تو زنده نباشی
اگر تو ، عزیز
عشق من
اگر تو
مرده باشی
تمام برگ ها در سینه ام فرود می آید
و روحم شب و روز
بارانی خواهد بود
و برف قلبم را خواهد سوزاند

من باید
باسرما و آتش
با مرگ و برف
راه بروم
و پاهایم می خواهند قدم بزنند
به جائی که تو خفته ای
اما
من زندگی را ادامه خواهم داد
زیرا تو خواستی
بیش از هرچیز
من رام نشدنی باشم
عشقم
زیرا تو می دانی
من فقط یک مرد نیستم
بلکه همه ی مردان ام

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

چنان سیب سرخی

%D9%86%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%BE%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%88.jpg


چنان سیب سرخی در دست می فشارمت
چنان سیب سرخی که آب شیرین را از خاک می نوشد
تو را می نوشم
در تملکم نیستی
نه شبت ، نه هوایت ، و نه سپیده دمت
نه ، من تو را با دست هایم محصور نمی کنم
که بوی خوش تو
متعلق به تمام سرزمین من است
به تمام کاج های بلند سرزمین من
تنها ، گاه گاه
چنان سیب سرخی در دست می فشارمت
چنان سیب سرخی که آب شیرین را از خاک می نوشد
تو را می نوشم

پیش از این شاید مرده بودم من
پیش از آنکه بیایی
قبل از اینکه عاشقت باشم
پیش از این شاید مرده بودم من
تا تو آمدی
و تا دهانت به قلب من بو*سه ای زد
و تا عشق در من زاده شد
تداعی بو*سه هایت
از پس خیابانی بلند
خیابانی بلند با نام زندگی
ادامه ام داد
ادامه ام داد چونان مردی مجروح
که دست بر دیوار
خود را به کلبه مع*شوقه اش می کشاند

مردی در آستانه مرگی
تا در پس خیابانی بلند تو را یافتم
تو را شناختم
و من امروز در سرزمین خویش خوشبختم
سرزمینی از بو*سه هایت
و آتشفشان سینه هایت

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

تو را رنجانده‌ام عزیزم

9cf1_16996048_977048095730006_5944700012200372703_n.jpg

تو را رنجانده‌ام عزیزم
روح تو را از هم دریده‌ام

مرا درک کن
همه می‌دانند من که هستم
اما این من
برای تو مردی است
سوای مردها

در تو من
افتان و خیزان می‌روم
می‌افتم و سر تاپا شعله بر می‌خیزیم
تو حق داری
مرا ناتوان ببینی

و دست ظریف تو
ساخته از نان و گیتار
باید بر سینه‌ام آرام گیرد
زمانی که راهی نَبردَم

به این سبب است که
در تو سنگی سخت می‌جویم
دستان سختم را در خون تو فرو می‌کنم
تا سختی تو را بیابم
ژرفایی را که نیازمند آنم
و اگر تنها
خنده‌ی بلورین تو را بیابم
اگر چیزی نباشد
پای بر روی آن سفت می‌کنم

محبوب من
بپذیر
اندوه مرا و خشم مرا
دستان دشمن خوی مرا
که تو را اندکی نابود می‌کنند
تا شاید دگر بار برخیزی از خاک
همسو با نبرد های من

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

اما این قلب توست

%D8%AA%D8%B1%D8%A7_%D9%85%D9%86_%D8%AE.jpg


اکنون که این در شبانه را می بندیم عشق من
همراه من بیا به تو در توی سایه ها
رویاهایت را فرو گذار
با آسمانت به چشمانم درآ
در خونم جاری شو
چونان رودخانه ای وحشی

وداع با روشنای مهیب روز
که قطره قطره در جوال گذشته می چکد
وداع با پرتو ساعت و نارنج
سایه ، دوست گاهگاهم خوش آمدی

در این کشتی
یا در میانه امواج
در مرگ
یا در حیاتی تازه
دیگر بار به هم می پیوندیم‌
خواب آلود
و باز می خیزیم
چونان عروسی شب در خون

نمی دانم کیست که می زید و می میرد
می خوابد و بر می خیزد
اما این قلب توست
که همه موهبتهای غروب را در سینه ام می پراکند

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

پس تو کجا بودی ؟

3508.jpg


این شفق را هم از دست داده‌ایم
هیچ‌کسی ما را
دست‌دردست هم نمی‌دید این عصر
وقتی شب نیلگون بر دنیا می‌افتاد
من از پنجره‌ام
جشن غروب را دیده‌ام سرِ تپه‌های دور
گاه مثل یک سکه
یک تکه آفتاب میان دست‌های من می‌سوخت
تو را از ته دل به‌یاد می‌آوردم
دلی فشرده به غم
غمی که آشنای توست
پس تو کجا بودی ؟
پس که بود آنجا ؟
گویای چه حرف ؟
چرا تمامیِ عشق یک‌باره بر سرم خواهد تاخت
وقتی حس می‌کنم که غمگینم
و حس می‌کنم که تو دوری ؟

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,144
21,232
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

دور از من نمان



دور از من نمان
حتى براى یک روز
آخر ، چطور
آخر
چگونه بگویمت
که روز طویل است
و بایدم تا تو را انتظار کشم
همچون انتظار در ایستگاه
آن هنگام که قطارها جاى دیگرى به خواب رفته اند

نرو
حتى براى یک ساعت
آخر در همان یک ساعت
قطرات تشویش دست به دست هم دهند
و چه بسا
تمامی دودهای جهان که در پی مَسکَنی سرگردانند
بیایند
تا قلب باخته ام را غصب نمایند

واى
نکند نقش نیم رخت برروى ماسه ها لگد کوب شود
واى
نکند پلکهایت در این غیاب ، پرپرزنان دور گردند

نرو محبوبم ، حتى براى یک لحظه
آخر در همان یک لحظه
آنچنان دور میشوى
که بایدم تا دور تا دور زمین را درنوردم ، پرسان
آیا بازخواهى گشت
یا رهایم میکنى تا جان دهم ؟

پابلو نرودا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا