با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
وقتی میدانست اینگونه به اعتماد دارم..
اینگونه او را بر چشمانم می گذاشتم..
چرا باورم را نسبت به اعتمادش شکست؟
رفیق بود برایم و حال... تبدیل به خنجری زهرآلود در ژرفای قلبم شده است.
وقتی من در تنهایی مغروق شدهام...
وقتی میبینی تنهایی مانند طناب دار بر گردنم آویخته..
چرا نجاتم ندادی...؟
وقتی از اعماق وجودت میدانستی که من به تو... باور دارم؟
جایت خالیست.
جای شوخیهایت،
خندههایت
دعوا کردنهایت
حتی... حتی جای دل من هم خالیست. حساش میکنم.
تو با رفتنت، زندگیام را بردی. آرام باش، زندگی درد دارد اما تو خوب بمان.
#ملیکا.کاف