تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
یک نام عجیب در میان رمان‌های پرفروش این روزها خودنمایی می‌کند، کتابی که از اسم لیلا حاتمی بهره برده.




روزنامه اعتماد: یک نام عجیب در میان رمان‌های پرفروش این روزها خودنمایی می‌کند، کتابی که از اسم لیلا حاتمی بهره برده. «برسد به دست لیلا حاتمی» سومین کتاب سعید محسنی است که به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است. او دو کتاب «نهنگی که یونس را خورد و هنوز زنده است» و «دختری که خودش را خورد» را در کارنامه دارد. کتاب از ۴ بخش‌- به بیان نویسنده چهار پاره داستان- تشکیل شده است که در عین مجزا بودن با هم پیوند دارند. به نوعی می‌توان گفت رمان ساختاری گسسته-پیوسته دارد. بخش‌های چهارگانه کتاب در عین حال به هم مرتبطند و به قول سعید محسنی، روایت‌های قائم به ذات خود را دارند. بالا بودن تعداد رویداد‌ها نسبت به حجم کم رمان که تنها ۱۰۰ و چند صفحه است و خوش‌خوان بودن از ویژگی‌های کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» است. با محسنی درباره این کتاب گفتگو کردم.

یک رمان عجیب که باید برسد به دست لیلا حاتمی


کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» اسم خاصی دارد که این شائبه را به وجود می‌آورد که نویسنده فارغ از کیفیت ادبی اثرش، منویاتی تجاری را ملاک قرار داده است، اما وقتی کتاب را می‎خوانیم، می‌بینیم اسم بی‌مسمایی نبوده. می‌خواهیم روایت خودتان را در مورد نامگذاری رمان بخوانیم.

اولین مواجهه مخاطب با یک اثر داستانی وقتی است که چشمش به اسم اثر می‌افتد و بعد از پایان آن نیز به عنوان شمایلی از کل روایت این عنوان است که به یاد سپرده می‌شود تا هر گاه نیاز به یادآوری بود، روی آن کلیک ذهنی کرده و به خاطر بیاوردش. از طرفی اینکه قرارداد اثر با مخاطب از همین ورودی اسم عبور می‌کند، باعث شد تا من نسبت به انتخاب اسم آثارم، وسواس بسیار زیادی داشته باشم: «دختری که خودش را خورد»، «رد پا اگر ماندنی بود کسی راه خانه‌اش را گم نمی‌کرد...»، «نهنگی که یونس را خورد هنوز زنده است...» و این یکی که شد برسد «به دست لیلا حاتمی».

اگر بگویم جذب نگاه مخاطب در این واویلای بازار کتاب برایم اهمیتی نداشته خیلی راست نگفته‌ام، اما از آنجایی که شکل و ریخت روایت به نوعی درهم‌آمیزی سینما و تئاتر و ادبیات و... را با هم داشت، حس می‌کنم که از منظر فنی این انتخاب بسیار جای دفاع دارد و خوشحالم که شما هم به نوعی در پرسش‌تان اشاره کردید که این پیش‌داوری پس از خواندن داستان تعدیل می‌شود.

ضمن اینکه در طرح پیرنگ نامه، باید خطاب به کسی نوشته می‌شد که در عین در دسترس بودن دور از دست هم باشد. در بین اهالی سینما فکر می‌کنم شخصیت خانم حاتمی در عین داشتن ویژگی‌های یک ستاره، ارزش آن را داشت که بر پیشانی کتاب نام ایشان نقش ببندد. به خصوص که در شکل روایت می‌دانستم، ناگزیر بینامتنیتی با آثار سینمایی خواهم داشت و همین امر سبب شد تا خیلی زود دریابم، گزیده کاری ایشان می‌تواند در کنار اسم‌شان، همانی باشد که باید خطاب نامه اول قرار بگیرد.

جایی گفته‌اید که قصه رمان «برسد به دست لیلا حاتمی» زمینه‌ای واقعی در تجربه زیست شده شما دارد. به این صورت که دو ماجرای جدا از هم را از زندگی واقعی به متن رمان آورده و از پیوند آن‌ها قصه‌ای ساخته‌اید. خود این تجربه چطور به ذهن‌تان رسید؟ توضیح شما در مورد کسی که آن را آزموده برای خواننده‌ای که مساله نوشتن دارد، می‌تواند خاصیت کارگاهی داشته باشد.

تکرار مکررات است، عنوان کردن اینکه هر نویسنده بر مبنای تجربه زیستی خودش بضاعت خلق پیدا می‌کند. در کنار این تجربه زیسته، کیفیت آن تجربیات و میزان مکثی که روی این عقبه می‌کنیم، سرمایه اصلی کار هنری به معنای اعم و نویسنده به طور اخص است. در روزگار اکنون ما خیلی شبیه هم زندگی می‌کنیم و از بسیاری جهات آبشخور‌های فکری یکسانی داریم. به خصوص با حضور پررنگ رسانه و تاثیر آن بر درک و دریافت ما از مفهوم واقعیت. اما یک چیز در این میان کم رنگ شده است.

مساله زمان‌مندی و مکان‌مندی تجربه زیستی. هر کدام از ما به واسطه شناور بودن در امواج زمان بی‌تردید تجربه منحصر به فردی را در دوره زیستن‌مان تجربه خواهیم کرد. تجربه‌ای به شدت یگانه و منحصر به فرد که حتی اگر بر فرض قابلیت تکرار با همه آن ضمایم قبل را داشته باشد به دلیل سیلان زمان برای ما تجربه تازه‌ای خواهد بود. وقایع و آدم‌های این داستان هر کدام از یک جای بی‌ربط به هم رسیدند. اما یک چیز در میان‌شان از منظر زمینه فکری آن‌ها را برای من در کنار هم می‌چید: «مسوولیت اجتماعی ما در قبال یکدیگر در روزگاری که آرمانمرگی فراگیر است.» این یک سطر باعث شد تا من دچار نوعی تشتت در بازتعریف نسبت خودم با خودم و آدم‌هایی که دوست‌شان دارم، بشوم. اینکه چطور ما به هم مربوطیم و آنچه ما را به هم مربوط می‌کند، بیماری‌ای است که از کووید ۱۹ خطرناک‌تر، فراگیرتر و ریشه‌دارتر و فکر می‌کنم ماندگار‌تر خواهد بود: «آرمانمرگی.»

یک رمان عجیب که باید برسد به دست لیلا حاتمی


کتاب با توجه به اینکه چندان حجیم نیست، اتفاق‌های داستانی در آن زیاد است. شاید اگر نویسنده‌ای دیگر رمانی با این مختصات را دست می‌گرفت با این همه حادثه، حجم کتاب از اینکه هست بیشتر می‎شد. چطور به کافه نویسندگان ۱۰۰ صفحه‌ای رسیدید؟ آیا تمهید و تاکید خاصی در میان بود که کتاب خیلی بلند نشود یا اینکه خود به خود به داستانی با این حجم رسیدید؟

مریم یاوری، دوستی که سال‌های سال است نوشته‌های مرا می‌خواند و اشراف بسیاری نسبت به نوشته‌های من دارد همیشه مرا متهم می‌کند به پرگویی. در نسخه اول همین روایت جالب است برای‌تان بگویم که بخش اول داستان یعنی نامه اسماعیل خودش به شکل مجزا شصت، هفتاد صفحه بود در نسخه اول. در واقع هنگام نوشتن نسخه اول عادت دارم به بیگاری کشیدن از خودم. هر کلمه‌ای افتخار داد با گشاده‌رویی می‌نشانمش روی سطر بعدی و این داستان هم از این قاعده مستثنی نبود.

اما از آن جایی که معتقدم فرآیند نویسندگی به معنای جدی کلمه پس از خلق نسخه نخستین شکل می‌گیرد، بازنویسی را آغاز کار نویسندگی به معنای دقیق کلمه می‌دانم. جایی که دیگر هیچ لذ*ت خلقی نیست و باید بی‌رحمانه به پیرایش و ویرایش اثر بپردازی. خوشحالم که این اثر جمع و جور است، اما می‌دانم برای بیشتر مخاطبین خوانشش به سرعت خواندن یک داستان ۱۰۰ صفحه‌ای متعارف نیست. گرچه نه بازی‌های فرمالیستی و اغراق در استفاده از تکنیک‌های زبان در آن نمی‌بینید و کوشیده‌ام از قضا قصه را تا جایی که می‌شود، راحت روایت کنم، اما فشردگی وقایع داستان را آن قدر پر ملات می‌کند که بعد خوانش هر بخش آن کمی مجال هضم شدن بطلبد.

ضمن اینکه ناگزیریم در این عصر انبساط مراقب ایجاز باشیم و تا جایی که ممکن است، وقت مخاطب بی‌وقت امروز را تلف نکنیم، اما در عین حال بنا نداشتم بگذارم احساس کند این لاغری صفحات کتاب ناشی از کم‌بضاعتی نویسنده است. بر عکس این اشتیاق ولو به شکل حداقلی برایش وجود داشته باشد که یک بار دیگر برگردد و حس کند ارزش دوباره خواندنی لابه‌لای این سطور هست.

کتاب را به دوست شاعرتان علی اخگر تقدیم کرده‌اید. از دوستی خود با او بگویید. طبعا را*بطه‌ای مثل هر را*بطه دیگر نبوده که تا این اندازه برای‌تان اهمیت یافته و حتی عاملی بازدارنده وجود داشته و نتوانسته‌اید بعد این همه سال سر مزارش حاضر شوید. می‌خواهیم روایت غیرقصوی شما را در این گفتگو از علی اخگر و دوستی‌تان با او بشنویم.

پس از گذشت ۴۴ بهار از زندگی‌ام می‌توانم بگویم، مصاحبت و دوستی با آدم‌های بسیار که محبت‌شان همیشه برایم بی‌دریغ بوده است شاید به قدر انگشتان یک دست، دوست به معنای صمیمی آن دارم. دوستی که حضورش برایم مسیر ساخته باشد و جهت داده باشد به رویه زیستی‌ام. حرفش حتی یک سلام و خدا نگهدار ساده‌اش به مکثم بیندازد و نتوانم به سادگی از کنارش عبور کنم. این به معنای فرهیختگی یا تاثیرگذاری بی‌چون و چرای این جور دوستی‌ها نیست، چون در بین این چند دوست که حرف‌شان هست هیچ نخ ارتباطی مشترکی نمی‌توانم رد کنم.

یکی‌شان به دریا فکر می‌کند و یکی به کویر. یکی اهل هنر است و یکی اهل علوم تجربی. خاص شدن علی در این بین بی‌شک به شکل مرگش بر می‌گردد. وقتی دوست مشترک‌مان تماس گرفت و گفت علی تصادف کرده و توی کماست تا یک هفته حتی با خانمم نمی‌توانستم حرف بزنم. بعد از چند ماه گفتند، علی چشم باز کرده و به خانه آوردندش. وقتی به سراغش رفتم، توی همان اتاق پر از کتاب و شعر و کلمه و در آن وضعیت غریب دیدمش دچار بی‌وضعیت‌ترین شکل ممکن حضور شده بودم. نمی‌دانستم باید به علی چه بگویم، چون با چشم‌هایش به من سلام کرد.

برق زد از دیدنم. ل*ب‌هایش جنبید. نتوانستم جلوی گریه‌ام را بگیرم. شروع کردم زار زدن. خواهر بزرگوار ایشان که مترجم نگاه و ل*ب‌های نیمه جنبانش بود، گفت «علی می‌پرسد چرا گریه می‌کنی؟» توی آن وضعیت، سوالش این بود که چرا گریه می‌کنم؟ چرا گریه می‌کردم؟ چه چیزی این طور مرا که مشهور بودم بین دوستان به کنترل احساس و عدم بروز خوشی و ناخوشی‌ام چنین به هم ریخته بود؟ دیدن علی روی تخت؟ شاعری ناتمام؟ عاقبت زیستنی آزاد که نخواسته بود تن به بردگی مولد بدهد؟ و بیشتر از همه این‌ها نگاه پر از پرسشش که چرا دارد سعید گریه می‌کند؟ و در انتهای آن ملاقات وقتی دوستی برایش آرزوی سلامت کرد و به شوخی و جدی گفت که خوب خواهی شد و بلند می‌شوی و یک زندگی آدم‌وار را شروع خواهی کرد و... او چنان با چشم‌هایش خندید به تمسخر که هنوز از فکر کردن به نگاه کسی که یک پایش توی زندگی بود و یک پایش توی مرگ، بدنم یخ می‌کند.

حمید باقری که خبر فوت علی را داد برای مدتی به سفیدی دیوار خیره بودم و بعد یک سکوت سنگین چند روزه.

خانمم توی این چند روز حتی یک کلمه هم حرفی نزد و نخواست روزه سکوتم را بشکنم. بعد چند روز که به حرف‌های یومیه افطار کرده بودم یکباره بی‌هوا و بی‌مقدمه گفت «من خیال نمی‌کنم علی مرده... حس می‌کنم باز برای یک مدتی غیبش زده... مثل آن روز‌هایی که خبرش نبود و بعد مدتی می‌آمد و می‌گفت، رفته است قشم... رفته است اهواز...»؛ و این شد کلیدواژه من برای انکار مرگ کسی که حس می‌کردم، حرمت کلمه را می‌داند و بوی مرگ می‌دهد. اینکه هست فقط برای مدتی رفته است، جایی دور و به زودی برمی‌گردد.

شما سال‌ها پس از مرگ دوست‌تان به صرافت نوشتن این رمان افتادید. معنایش این است که در این سال‌ها روایت ناگفته خود از زندگی او را با خود حمل کرده‌اید. از کجا به صرافت نوشتن قصه‌ای براساس ماجرای او افتادید؟

روایت ناگفته‌ای نداشت زیستن علی. مرگ علی بود که مرا با مفهوم بی‌واسطه مرگ روبه‌رو کرد. بعد مرگ او بود که باور کردم مرگ همین دور و بر‌ها در حال پرسه زدن است. این روایت شاید آن قدر که به دوست دیگرم مربوط است و هنوز نمرده است به علی نزدیک نیست. اما مرگ علی بود که انگار یک سیر داد به روایت دوستان نزدیکم: همه‌شان بوی مرگ می‌دهند. آماده‌اند برای رفتن....

یک رمان عجیب که باید برسد به دست لیلا حاتمی


شخصیت‌های رمان اگرچه ریشه در شخصیت‌هایی واقعی دارند، اما بالطبع در پیوند دو ماجرا به هم حد آشکاری از تخیل نویسنده در آن‌ها به کار رفته. ضمن اینکه خاصیت شخصیت‌پردازی در ادبیات قصوی این است که مصالح برآمده از جهان عینی و واقعی در خواست‌های برآمده از ذهن نویسنده مستحیل شود. می‌خواهم بپرسم، شخصیت‌های این رمان را چگونه خلق کردید؟ چطور شخصیت‌های واقعی به راوی و اسی دمب شیر و دیگران تبدیل شدند. قدری از نسبت آن‌ها با مابه‌ازای بیرونی خود و نیز با تخیل خودتان در مقام نویسنده بگویید.

در رمان اول و دومم راوی اول شخص است و اسم هم ندارد. وقتی «دختری که خودش را خورد» منتشر شد و دوستانی که مرا می‌شناختند، می‌خواستند درباره آن حرف بزنند، خطاب به من می‌گفتند «آنجا که می‌روی...»، «آنجا که می‌گویی...» ... یعنی به راحتی مرا با راوی داستان یکی می‌گرفتند. فکر می‌کردم در روایت «نهنگی که یونس را خورد هنوز زنده است» به واسطه اینکه راوی به طور کلی نقطه مقابل راوی داستان قبل است این اتفاق نیفتد، اما باز هم افتاد. نکته جالب این بود که می‌گفتند هر کدام از این راوی‌ها بخشی از شخصیت توست که می‌شناسیمش.

در واقع اینکه آدم‌های قصه را بگیرم از بیرون و در خودم چنان حل‌شان بکنم که بشوند بخشی از وجود خودم برایم جالب‌ترین بخش نوشتن است. بگذارید یک اعتراف بکنم. من در یک برهه زندگی‌ام که برمی‌گردد به حدود سیزده، چهارده سال قبل دچار دست‌انداز مالی غریبی شدم که مجبور شدم برای دو ماه بروم و توی یک آژانس کار کنم. از این دو ماه، قریب یک ماهش خانمم خبر نداشت. بعد هم که فهمید، شاکی شد که مگر ما لنگ مانده‌ایم و نمی‌گویی اگر یکی از دانشجوهایت تو را در این وضعیت دید ممکن است در موردت چه فکر کند و فلان و بهمان.... در این مدت پیش آمد که به بدترین شکل ممکن تحقیر بشوم که جای گفتنش اینجا نیست.

اما چیزی که مرا سر پا نگه می‌داشت و حالم را خوش می‌کرد فقط یک فکر بود: من یک نویسنده‌ام که آمده‌ام برای تجربه نوشتن و مدتی تاکسی سرویس کار کنم و بناست تا این تجربه زیستی را روزی بریزم روی کاغذ.... حتم دارم اگر این جملات را آن روز‌ها حتی به همین دوستان صمیمی می‌گفتم، سری به لبخند تکان می‌دادند و می‌گفتند: آره... همینه که تو می‌گی.... این خلاصه تجربه زیستی من است که هر بار در بدترین شرایط زندگی به کمک آمده و گذاشته تا با رغبت تجربه کنم و بکوشم این تجربه را درونی ومال خود کنم و وقتی بیرون می‌آید این شبهه ناگزیر با آن همراه است که این همه آشنایی نمی‌تواند تصادفی باشد... بله تصادفی نیست، چون از آنچه زیسته‌ام، می‌آید.

از ویژگی‌های رمان وجود کاربردی شخصیت‌های فرعی است. به طوری که به نوعی باید کاربست ویژه از شخصیت‌ها را خصوصیت ساختاری این رمان دانست. این شخصیت‌ها مابه‌ازای بیرونی دارند یا اینکه زاییده تخیل شما برای جهت‌بخشی به قصه و مقتضای روند روایت رمان هستند؟

هر دو... همان طور که گفتم، می‌گیرم‌شان از جهان واقع و عبورشان می‌دهم از سرند ذهنی خودم و داستان. آنچه از ایشان به دردم بخورد، عبور می‌کند از این صافی و می‌نشیند به جان روایت. هر چه کم داشته باشند بعد این غربال می‌گردم و یک جوری وصله می‌کنم به پیراهن‌شان تا در چشم مخاطب باور کردن‌شان سخت نباشد. در پایان ممنونم از بسیار کسان. از دوستانی بهتر از آب روان. از خانواده‌ام. از نشر چشمه که بی‌هیچ مراعات و سفارشی و تنها به حرمت کلماتم مرا دید و تا اینجا آورد. از اهالی رسانه هم، چون شما که نمی‌گذارند ما دور از پایتخت نشسته‌ها، صدای‌مان گم بشود. اینکه این فرصت را داشته باشم تا بگویم درست است که بچه دهاتم، اما شمال آبادی‌مان می‌نشینیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
درگذشت یک شاعر جوان بر اثر کرونا


درگذشت یک شاعر جوان بر اثر کرونا


سیدحمید محمودی، شاعر جوان بر اثر ابتلا به کرونا در ۳۲سالگی از دنیا رفت.

محمد ولی‌زاده - مدیر انتشارات بامداد نو - با اعلام این خبر به ایسنا گفت: سیدحمید محمودی متخلص به «درخت همدانی»، که تا دو روز پیش هیچ علائم بیماری نداشت، دیروز (چهارشنبه، ۲۲ مرداد) در همدان بستری شد و امروز بعدازظهر (۲۳ مردادماه) به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت.
او افزود: زنده‌یاد محمودی متولد ۱۳۶۷ در همدان، دانش‌آموخته‌ هنر اسلامی از دانشگاه هنر اسلامی تبریز بود. او علاوه بر شاعری، دستی هم در طراحی و گرافیک داشت. این شاعر صاحب مجموعه شعر «رق*ص جویده» بود که چند روز پیش در ۱۵۶ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات بامداد نو منتشر شده اما هنوز توزیع نشده است.
ولی‌زاده همچنین گفت: از درخت همدانی فقط چند نمونه شعر در فصلنامه‌ ادبی «نوشتا» (شماره ۴۲، سال سیزدهم، زمستان ۱۳۹۸) منتشر شده بود، اما همین چند نمونه شعر و این دفتر تازه‌ منتشرشده، نوید شاعری بااستعداد و باآتیه را می‌داد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
روایت زندگی ایران درودی با صدای احسان کرمی


روایت زندگی ایران درودی با صدای احسان کرمی


کتاب زندگینامه ایران درودی، هنرمند پیشکسوت عرصه نقاشی با عنوان «در فاصله دو نقطه ...!» با صدای احسان کرمی خوانده می شود.

به گزارش ایسنا، خوانش کتاب زندگینامه ایران درودی توسط احسان کرمی از ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه روز دوشنبه (۲۷ مردادماه) در پخش زنده صفحه اینستاگرام احسان کرمی انجام می شود.
کتاب «در فاصله‌ دو نقطه ...!» اتوبیوگرافی ایران درّودی، نقاش ایرانی است. او در این کتاب ماجرای زندگی خود را از هنگام تولد شروع کرده است و نکته به نکته تمامی آنچه شخصیت وی را ساخته است به زبانی ساده بازگو می‌کند. لابه‌لای صفحات کتاب به مناسبت موضوع تصاویری از تابلوهای نقاش به‌چاپ رسیده است.
درودی در بخشی از این کتاب نوشته است: «تا این مرحله از زندگی دانسته‌ام که می‌باید کوله‌بار غم‌ها و دلتنگی‌ها را بر زمین گذارد و به استقبال آینده رفت حتی اگر این آینده یک روز یا یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد. مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه‌ی بعدی زندگی‌ام خواهد بود. شاید لحظه‌ی بعدی، نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده‌ام. ولی در لحظه‌ی بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم، اثری به رنگ عشق‌هایم، اثری به شفافیت تمام آینه‌ها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه‌ی آسمان بر خواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
رمان «به عقب پرواز کن، اگنس» نوشته «الیزابت اتکینسون» موفق به کسب جایزه ادبیات داستانی کودکان از جشنواره کتاب آمریکا شد.



به گزارش ایسنا به نقل از دیلی سان، «جفری کین» رئیس جشنواره کتاب آمریکا اعلام کرد: امسال بیش از دوهزار عنوان کتاب از ناشران و نویسندگان سراسر جهان برای جایزه ادبیات داستانی کودکان دریافت کردیم و در نهایت به چند نامزد نهایی رسیدیم.

رمان «به عقب پرواز کن، اگنس» به عنوان برنده یازدهمین دوره جوایز ادبیات داستانی کودکان، پنجمین اثر نوشته «الیزابت اتکینسون» برای گروه سنی ۸ تا ۲۲ سال است.

این رمان روایتگر داستان اگنس ۱۲ ساله است که به همه چیز در زندگی‌اش از اسمش گرفته تا طلاق پدر و مادرش تا بهترین دوستان و... احساس نفرت می‌کند و تصمیم می‌گیرد به شخص دیگری تبدیل شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
کتاب کودک و نوجوان نیازمند توجه جدی است


کتاب کودک و نوجوان نیازمند توجه جدی است


معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌گوید: حوزه نشر کتاب برای کودکان و نوجوانان امروز بسیار مهم و نیازمند توجه و حمایت جدی است.

به گزارش ایسنا به نقل از اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، رییس شورای سیاست‌گذاری نخستین جایزه کتاب ماه و سال کودک و نوجوان در مراسم اهدای مرغک‌های سیمین این جایزه به برگزیدگان فصل بهار کتاب کودک و نوجوان که امروز (دوشنبه، ۲۷ مرداد) در مرکز آفرینش‌های فرهنگی و هنری کانون برگزار شد، اظهار کرد: حوزه نشر کتاب برای کودکان و نوجوانان امروز بسیار مهم و نیازمند توجه و حمایت جدی است. نسل آینده‌ساز کشور به دلیل ارتباط گسترده با توفان اطلاعات و ارتباطات‌، ذائقه و نیازهای ویژه‌ای دارد که باید پاسخ مناسب به آن‌ها داده شود؛ نسلی که در حوزه فرهنگ‌پذیری و جامعه‌پذیری از فضای خانواده و مدرسه عبور کرده است و متاثر از دنیای فناوری و عصر ارتباطات است و تحت نفوذ موج فرهنگ جهانی است.
محمدرضا زمردیان افزود: در حوزه‌ فرهنگ و به‌صورت مشخص در حوزه ادبیات و کتاب کودک و نوجوان باید برای ترویج فرهنگ بومی‌، سنت‌ها و ارزش‌های جامعه بر اساس ذائقه مخاطب قدم برداریم و اگر در حوزه تالیف چنین نکنیم بی‌تردید دچار نقصان و زیان خواهیم شد.
معاون فرهنگی کانون خاطرنشان کرد: باید دست ‌به دست ‌هم داده و برای رونق حوزه نشر و تالیف کتاب کودک و نوجوان در ایران تلاش‌بیشتری انجام دهیم و این یکی از مهم‌ترین هدف‌های اصلی اعطای جایزه کتاب ماه و سال کودک و نوجوان است.
زمردیان همچنین ایجاد فضا برای تسهیل دسترسی خانواده‌ها به‌منظور انتخاب کتاب‌های مناسب برای فرزندان‌شان را از دیگر اهداف برگزاری این رویداد فرهنگی برشمرد.
او ذائقه و نیازهای مخاطبان کتاب‌های کودک و نوجوان را به ویژه در حوزه‌های شناختی و رفتاری نسبت به نسل‌های گذشته بسیار متفاوت دانست و تاکید کرد: باید تولیداتی را به جامعه عرضه کنیم که در دوران پر از اطلاعات و ارتباطات و مشکلات و چالش‌های اجتماعی بتواند ابزار و الگوهایی مناسب برای زندگی و زیست در این فضا را برای نسل جدید فراهم کند و باعث رشد و پویایی و خلاقیت بیشتر و تفکر آن‌ها شود.
61706612.jpg

فرصت طلایی جشنواره را از دست ندهید
در ادامه این نشست مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و دبیر جایزه کتاب ماه و سال کودک و نوجوان کانون، با اشاره به وقفه‌ چندساله در برگزاری جشنواره باسابقه کتاب کودک و نوجوان کانون، احیای آن از سوی مدیران فعلی کانون را در قالب جایزه کتاب ماه و سال نشانه توجه جدی به این حوزه عنوان کرد و از این که کتاب‌های برگزیده این رویداد از سوی کانون در شمارگانی بالا خریداری و به بیش از یک‌هزار کتابخانه کانون در سراسر کشور ارسال می‌شود اظهار خرسندی کرد.
او همچنین انتشار فهرست کتاب‌های مناسب را یکی دیگر از دستاوردهای این رویداد بیان کرد و گفت این فهرست‌ها به مدرسه‌ها و خانواده‌ها برای انتخاب کتاب مناسب برای کودکان و نوجوانان کمک می‌کند.
رحماندوست از دانشجویان و علاقه‌مندان به حوزه پژوهش دعوت کرد تا اطلاعات این رویداد فرهنگی و ادبی را دست‌مایه پژوهش‌های دانشگاهی قرار دهند تا نتایج آن نشانگر این موضوع باشد که در شرایط اقتصادی فعلی - که قیمت کتاب افزایش داشته و قدرت خرید خانواده‌ها پایین آمده است - چه آثاری همچنان در سبد خرید کتاب خانواده‌ها قرار می‌گیرد؟
دبیر جایزه کتاب ماه و سال کودک و نوجوان کانون در همین حال بخش فرصت طلایی این جایزه را فرصت مناسبی دانست برای نویسندگان باسابقه‌ای که مدت‌هاست در حوزه کودک و نوجوان دست‌به قلم نشده‌اند یا نوقلمانی که به دلیل نداشتن کتاب چاپ‌شده، امکان نشر آثار آن‌ها وجود نداشت و از این نویسندگان خواست از این فرصت استفاده کنند.
او در پایان با ارائه گزارشی توضیح داد که در فصل بهار تعداد ۱۳۷۰ کتاب در اختیار دبیرخانه قرار گرفت که در چند مرحله بررسی در نهایت ۱۴ اثر نامزد دریافت جایزه شدند و گروه داوری پایانی پنج‌نفره، سه اثر را به عنوان آثار برگزیده ماه‌های فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۹ معرفی کردند.
61706613.jpg

برگزیدگان جایزه گرفتند
در ادامه عباس جهانگیریان نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس بیانیه هیات داوران را خواند و جوایز سه برگزیده این رویداد به آن‌ها اعطا شد.
حسین فتاحی، عباس جهانگیریان، آتوسا صالحی، محمود پوروهاب و اسماعیل آذری‌نژاد، پنج داور نهایی این رویداد در پایان، سه کتاب «راز جنگل هزار دستان» نوشته لوسی استرینج با ترجمه ندا منعم از انتشارات هوپا، «نخودی نرو تو دیگ آش» سروده افسانه شعبان‌نژاد با تصویرگری زهره پریرخ از انتشارات لوپه‌تو و «یک آدم نقاشی کن» نوشته فریبا کلهر با تصویرگری میترا عبداللهی از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، را به اتفاق آرا و به‌ترتیب حائز دریافت مرغک سیمین این رویداد در ماه‌های فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۹ اعلام کردند. در عین حال در این آیین از ناشران دو کتاب برگزیده ماه‌های نخست سال به‌واسطه نشر این آثار قدردانی شد و مجری برنامه توضیح داد بر اساس آیین‌نامه جشنواره در صورت برگزیده‌شدن کتاب‌های کانون (برگزارکننده این رویداد) جایزه تنها به صاحب اثر تعلق می‌گیرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
در خانه شاملو چه خبر است؟


در خانه شاملو چه خبر است؟
این تصاویر جمعه ۲۴ مرداد ثبت شده‌اند

همسایه‌ها پنجره‌های بدون چهارچوب طبقات دوم و سوم را نشان می‌دهند، رنگِ سفید دیوارهای داخل خانه تبدیل شده‌اند به سیاهی آجرهایی که پایه خانه را محکم کرده‌اند و حالا از رازی مگو در خانه شاملو خبر می‌دهند.

به گزارش ایسنا، ساکنان خیابان ویلا و کوچه خسرو از تغییرات نامحسوسی که به مرور برای خانه شاملو در حال رخ دادن است، نگرانند؛ از جرز دیوارهای اتاق‌های رو به کوچه خسرو که در حال نازک شدن‌اند و احتمال‌ها را برای همان حرف‌ِ یک سال گذشته‌شان تقویت می‌کنند؛ «مالک مجوز گودبرداری خانه «شاملو» را گرفته» و شاید این راهی برای رسیدن به اجرایی شدن همان مجوز باشد.
حدود ۱۵ ماه از انتشار نخستین خبرها درباره‌ رایزنی‌های مالک خانه شاملو در خیابان نجات‌اللهی (ویلا)‌ نبش کوچه خسرو می‌گذرد؛ رایزنی‌هایی که در برهه‌ای به نظر می‌رسید به نتیجه رسیده‌اند و حتی شهرداری مجوز گودبرداری خانه را هم صادر کرده بود، آن هم برخلاف درخواستی که در همان زمان میراث فرهنگی استان تهران از شهرداری مبنی بر جلوگیری از تخریب خانه کرده بود. آن‌ها معتقد بودند خانه نه فقط به خاطر نسبتش با یک شاعر، ‌بلکه به دلیل ارزش‌های معماری‌اش واجد ثبت است و باید حفظ شود.
خانه مدت‌هاست به جز در ورودی که همیشه با قفل و زنجیر بسته است، هیچ چهارچوب و در و پنجره‌ دیگری هم ندارد. زباله‌ها درون خانه پراکنده‌اند و می‌توان گفت این بنای تاریخی را با زباله پر کرده‌اند.
57916573.jpg

اما پیگیری‌های رسانه‌ها و فعالان میراثی برای حفاظت از این خانه تاریخی هرچند نخست قول و قرارهایی را برای ثبت ملی خانه مطرح کرد، اما از نقطه‌ای به بعد پیشنهادهایی را از سوی متولیان میراث فرهنگی کشور برای حفاظت از این خانه به دنبال داشت.
61706560.jpg
ساکنان محلی معتقدند جرزهای خانه به مرور در حال تراشیده شدن است
مثلا محمد رضا کارگر، مدیر اداره کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی در همان زمان به مالک خانه پیشنهاد داد تا این بنا را به عنوان «خانه-موزه شاملو» تغییر کاربری دهد؛ او می‌گفت: «توصیه‌ام به مالک این خانه، تبدیل این بنای تاریخی به خانه -موزه «شاملو» است تا این فضا بماند، چون معتقدم ارزش افزوده‌ نگه داشتن این خانه و ایجاد چنین کاربری، از تخریب کردن و نوسازی آن بسیار بیشتر است، چون ارزش خانه برای او دوبرابر می شود، تا این‌که بخواهد زمینِ خانه را با فلان قیمت بفروشد.»
61706561.jpg

همچنین در نامه‌ای که هشتم مرداد سال گذشته پرهام جانفشان - مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران- به صورت مجزا به شهرداری منطقه ۶، دفتر شورای شهر تهران و معاونت شهرسازی نوشت، اعلام کرد: «پیرو گزارش واصله، خانه‌ای واقع در خیابان استاد نجات‌الهی نبش کوچه خسرو، که مدتی نیز احمد شاملو شاعر معاصر در آن اقامت داشته، در معرض تخریب قرار گرفته است.
با توجه به این‌که خیابان مذکور در روز جهانی صنایع دستی با حضور علی‌اصغر مونسان - معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری - و پیروز حناچی - شهردار تهران - به عنوان "گذر صنایع دستی" نام‌گذاری شد و از این جهت نیز دارای جایگاه ویژه‌ای شده است و نظر به این‌که ساختمان مذکور واجد ارزش‌های معماری بوده و با روش‌های بدیع دوره‌ای از معماری پایتخت از جمله بالکن‌سازی، ایجاد قوس در تقاطع خیابان‌های استاد نجات‌الهی و خسرو، استفاده از پوشش تیرآهن و همچنین استفاده از آجر معروف به بهمنی و در و پنجره‌های چوبی از شاخصه‌های آن محسوب می‌شود، لذا حفاظت و نگهداری و بهسازی آن ضمن ارتقای کیفی منظر این خیابان، تاکیدی است بر حفظ باقی‌مانده ارزش‌های هویت‌ساز این محور فرهنگی – تاریخی.
موجب امتنان است دستور فرمایید از صدور هرگونه مجوز تخریب و نوسازی این پلاک خودداری به عمل آید و مالک جهت مشاوره به این اداره کل هدایت شود.»
61706559.jpg

انتهای پیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان



منوچهر سلیمی درگذشت


منوچهر سلیمی درگذشت


منوچهر سلیمی، نویسنده پیشکسوت کودکان و نوجوانان، در ۹۲سالگی درگذشت.

به گزارش ایسنا، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با اعلام این خبر، نوشت: او روز پنجشنبه، ۳۰ مردادماه در اثر بیماری و کهولت سن درگذشت.
منوچهر سلیمی متولد سال ١٣٠٧ در ساوجبلاغ، کار نویسندگی را به صورت حرفه‌ای از سال ١٣۴٨ آغاز کرده بود. او تألیف آثاری چون «مورچه و شیر»، «غول»، «آب حیات»، «سر بر افلاک»، «نام پرافتخار»، «لاشخوران»، «افسانه‌های طوطی سخنگو» و گردآوری مجموعه «افسانه‌های ایرانی» انتشارات گوتنبرگ را در کارنامه ادبی خود دارد.
این نویسنده داستا‍‌ن‌های کودکان و محقق ادبیات عامه با پرداختن به «افسانه‌های عامیانه‌ مردم ایران»، بررسی افسانه‌های ایرانی و تحقیق درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های این قصه‌ها با افسانه‌های سایر ملل، یافته‌های ارزشمندی را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از خود بر جای گذاشته است.
سلیمی لوح تقدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برای ارسال مقاله‌ای به همایش اسطوره‌های ایران و ادبیات کودکان دریافت کرده بود.
انتهای پیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان



کتاب‌های دینی که نتیجه معکوس دارند


کتاب‌های دینی که نتیجه معکوس دارند


حمیدرضا شاه‌آبادی می‌گوید: اگر کتاب‌های دینی وجه آگاهانه تربیتی نداشته باشند، نتیجه ناخوشایند و معکوس به همراه خواهند داشت.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا, درباره ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان و تاثیر آن، اظهار کرد: کودکی و نوجوانی دوره‌ای است که شخصیت انسان‌ها شکل می‌گیرد، تفکر جهان‌شناختی‌ شروع به رشد می‌کند و اولین تجربه‌های زندگی در این دوره کسب می‌شود. انسان در این دوره سوالاتی در حوزه جهان‌شناختی دارد که اگر به منابع مناسب دسترسی داشته باشد، می‌تواند پاسخ سوالات خود را دریافت کند.
او سپس گفت: دین می‌تواند سرچشمه پاسخ‌گویی به بخش مهمی از سوالات جهان‌شناسی کودکان باشد. کتاب‌های دینی از این جهت مهم هستند که بتوانند اندیشه جهان‌شناختی کودکان و نوجوانان را کامل کنند و به سوالات آن‌ها پاسخ دهند.
شاه‌آبادی خاطرنشان کرد: آموزش برخی از ارزش‌های اخلاقی مهم است، زیرا شخصیت انسان‌ها در حال شکل‌گیری است و این امر به وسیله کتاب دینی امکان‌پذیر است؛ این‌که دروغ نگویند، به اموال دیگران دست‌درازی نکنند، دیگران را آزار ندهند، مراقب محیط زیست باشند و... ، همه این‌ها می‌تواند از طریق ادبیات دینی منتقل شود.
نویسنده «دیلماج» و «لالایی برای دختر مرده» با اشاره تیراژ بالای ادبیات دینی به ویژه برای کودکان در سراسر جهان و استقبال از این کتاب‌ها، بیان کرد: در کشور ما بنا به ملاحظاتی که وجود دارد، تولید و نشر کتاب‌های دینی زیاد است, اما برخی از این کتاب‌ها نه تنها مناسب کودکان نیست بلکه پیام‌های متناقضی را هم منتقل می‌کند.
او سپس تأکید کرد: تربیت دینی موضوع حساسی است و اگر آگاهی و شناخت به همراه نداشته باشد، نتیجه ناخوشایندی خواهد داشت؛ در واقع اگر کتابی منتشر شود که وجه آگاهانه تربیتی نداشته باشد و یا مطالبی را بیان کند که مناسب نباشد، سوءتفاهم ایجاد می‌کند و ما شاهد نتیجه معکوس کتاب‌ها خواهیم بود. پس در مراحل مختلف تولید کتاب، اهدای مجوز نشر، توزیع کتاب و انتخاب آن برای بچه‌ها باید دقت کافی صورت بگیرد و کسانی که به عنوان کارشناس و منتقد، کتاب‌ها را بررسی می‌کنند باید کتاب‌هایی را که مناسب نیستند از رده خارج کنند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
حضور ۲۹ کشور در دوره «روش تدریس زبان فارسی به خارجیان»


حضور ۲۹ کشور در دوره «روش تدریس زبان فارسی به خارجیان»


دوره‌های مجازی «روش تدریس زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان» با حضور ۲۹ کشور برگزار شد.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی بنیاد سعدی، ثبت‌نام این دوره مجازی از ۲۵ اسفندماه آغاز شده و تاکنون از سوی علاقه‌مندانی در کشورهای ایران، پاکستان، چین، نروژ، فرانسه، برزیل، عراق، بلاروس، ترکیه، گرجستان، ژاپن، کنیا، آمریکا، استرالیا، کانادا، آلمان، بلژیک، اوکراین، پاناما، روسیه، اسپانیا، ایتالیا، تونس، لبنان، هند، آرژانتین، کره جنوبی، مصر و ارمنستان مورد استقبال قرار گرفته است.
محتوای دوره‌های غیرهمزمان شامل ۹ ساعت ویدئوهای آموزشی تعاملی، متن ویدئوها، منابع مرتبط و آزمون آنلاین طراحی شده است، بدین‌گونه که در صورت مشاهده هر ویدئو و قبولی در آزمون هر جلسه، امکان مشاهده محتوای جلسه بعدی فراهم می‌شود. در پایان جلسات نیز آزمونی از تمام محتوای دوره برگزار می‌شود، که تصحیح آن خودکار است و کاربر می‌تواند نتیجه آزمون را چند لحظه بعد مشاهده کند.
از اصلی‌ترین ویژگی دوره‌های غیرهمزمان روش تدریس زبان فارسی غیرهمزمانی حضور دانشجو و استاد است. محتوای این دوره‌ها به دلیل نوع طراحی، غنی‌تر و باکیفیت‌تر نسبت به دوره‌های همزمان طراحی شده است. از دیگر ویژگی‌های این دوره می‌توان به «عدم محدودیت زمانی و مکانی جهت شرکت در دوره، تعداد نامحدود شرکت‌کنندگان، محتوای اصلی به‌صورت ویدئوهای آموزشی غنی و باکیفیت، طراحی ویدئوها به‌صورت تعاملی همراه با پرسش هنگام پخش هر ویدئو، ارائه متن گفتاری هر ویدئو جهت تسهیل در یادگیری و برگزاری آزمون پس از هر جلسه» اشاره کرد.
در ویدئوهای آموزشی این دوره، از مجموعه کتاب‌های تألیفی بنیاد سعدی و همچنین منابع تخصصی تدریس زبان فارسی به عنوان زبان دوم، با تکیه بر چهار مهارت «صحبت کردن، گوش کردن، خواندن و نوشتن» استفاده شده است.
در پایان شرکت‌کنندگان در دوره غیرهمزمان بنیاد سعدی، در صورت مشاهده تمام ۹ جلسه و گذراندن آزمون و در نهایت کسب نمره قبولی حداقل ۷۰ در آزمون پایانی، موفق به دریافت گواهی نامه‌های بین‌المللی بنیاد سعدی می‌شوند.
گواهی‌های صادرشده دارای کد و لینک اعتبارسنجی از طریق سایت بنیاد سعدی هستند.
لینک ثبت نام دوره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا