تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
در آخرین برنامه «کتاب باز» مسعود فراستی، بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی را خواند که خوانش پراشتباه او واکنش‌های زیادی را در رسانه‌های اجتماعی برانگیخت. اما ویدئویی که شهاب آزادی از اشتباهات فراستی در صفحه اینستاگرامش گذاشت بسیار دیده شد.

فراستی چگونه کتاب‌بازِ محبوب را دچار حاشیه کرد؟


شهاب آزادی در صفحه اینستاگرام خود‌نوشت:

«برنامۀ کتاب باز را دوست داشتم و پس از مدتی دوباره تماشای آن را شروع کردم. در یکی از قسمت‌ها، که بسیار مشتاق دیدنش بودم، اشتباهاتی عجیب و غریب دیدم. به حدی آزاردهنده بود که تصمیم گرفتم آن را به گوش برنامه «کتاب باز» و «مخاطبان» آن برسانم. به «کتاب باز» برای آنکه دوستش دارم و نمی‌خواهم خر*اب شود و به «مخاطبان» برنامه برای آنکه دیدم جز معدود بیننده‌هایی که متوجه سهل‌انگاری‌ها شده بودند، سایرین هم مثل میزبان برنامه، آقای صحتِ عزیز، از شاهنامه‌خوانیِ کارشناس برنامه مسخ شده بودند!

به نظر من هنگامی که یک استاد وارسته قرار است در محضرِ مردم ایران بنشیند و مطلبی ادبی یا علمی را در بیست دقیقه توضیح دهد، اگر بیست ساعت برای آن مطالعه و مرور کرده باشد، کار زیادی نکرده است. این مَنِشی است که از بزرگان این مرز و بوم دیده و شنیده‌ایم و ظاهراً چهره‌های رسانه‌ای امروز، دیگر توجهی به آن ندارند!

واقعا اگر این برنامه بداهه است آن را با «دورِهمی» ادغام کنید! شاید زمان آن رسیده که از نشاندن کارشناسان بر تخت عاج بپرهیزیم و آن‌ها را نقد کنیم. صد البته همراه با احترام به جایگاه و زحمات آنها. امیدوارم کلیپی را که تهیه کرده‌ام ببینید. من تدوین‌گر نیستم و برای انتقال مطالبم مجبور شدم از این ابزار استفاده کنم. شاهنامه‌شناس هم نیستم، اما علاقمند و جوینده‌ام.»

این اولین بار نیست که اشتباهی از مسعود فراستی در «کتاب باز» با واکنش روبرو می‌شود. پیشتر نیز مسعود فراستی، شش نامه را در چهار قسمت از برنامه «کتاب باز» خوانده و آن‌ها را نوشته فئودور داستایوفسکی معرفی کرده؛ پس از خواندن این نامه‌ها در این سلسله برنامه‌ها و بحث‌های فلسفی درباره متن آن‌ها و همچنین تشبیه آن‌ها به اشعار مولوی و استخراج مفاهیم شگرف از متون این نامه‌های کوتاه، مسعود فراستی این نامه‌ها را در مجله خود به نام داستایوفسکی منتشر کرد و این اتفاق، واکنش نویسنده واقعی نامه‌ها را در پی داشت.

فراستی چگونه کتاب‌بازِ محبوب را دچار حاشیه کرد؟


«شش پرده از زندگی فئودور داستایوفسکی» نامه‌هایی است که آیدین آرتا با اتکا به ادبیات داستایوفسکی و به نوعی از نظرگاه خود نسبت به داستایوفسکی نوشته و با یک جستجوی ساده در فضای اینترنت، می‌توان متن آن‌ها را پیدا کرد.

مسعود فراستی منتقد ثابت برنامه «هفت» همیشه در پی نقد‌های تند و تیز خود شناخته می‌شود ؛هرچند گاهی نقد هایش ۱۸۰ درجه عوض می‌شود، بعنوان مثال درباره‌ی فیلم «قصر شیرین» ساخته‌ی رضا میرکریمی، در روز‌های جشنواره‌ی فجر نقدی مثبت و در برنامه‌ی هفت خود فیلم نقدی کاملا متفاوت و منفی گفت و یا اقتباس برسون در فیلم «زن نازنین» از داستان داستایوفسکی. را ناموفق و الکن دانست، اما سال‌ها پیش این فیلم را یکی از ده فیلم برتر خارجی تمام زندگی‌اش نامیده بود.

فراستی چگونه کتاب‌بازِ محبوب را دچار حاشیه کرد؟


تقریبا هیچ فیلمی ایرانی از زیر تیغ تیز انتقادات فراستی سالم رد نشده است. در سال‌های اخیر تعابیر صریح او درباره‌ی اهالی سینما از او چهره‌ ی جنجالی ساخته و موجب شناخته شدن او بین مردم شده است. انتظار می‌ رفت فراستی در مقام کارشناس ثابت برنامه «کتاب‌باز»، از تلفظ صحیح واژه‌ها اطلاع داشته باشد، همچنین این اشتباهات نباید در «کتاب‌باز» که به صورت تخصصی به کتاب می‌پردازد پیش بیاید.

منابع: شهرآرانیوز، تابناک، کافه سینما
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
این روز‌ها تصویری از دو صفحه متفاوت از کتاب درسی فارسی پایه هفتم، دوره اول متوسطه در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که در متن اصلی داستانی از «نادر ابراهیمی»، نویسنده سرشناس معاصر ایرانی، دست برده شده است.

سانسور کتاب درسی

این اتفاق در حالی افتاده است که چند ماه پیش انتقاد به حذف تصویر دختران از جلد کتاب سوم ابتدایی با واکنش گسترده همراه بود.

در کتاب فارسی پایه هفتم داستانی با عنوان «قلب کوچکم را به چه کسی هدیه بدهم؟» از نادر ابراهیمی وجود دارد.آموزش‌وپرورش در متن داستان نادر ابراهیمی، دست‌برده و در چاپ امسال این کتاب، «به‌خاطر اسلام» را به متن ابراهیمی افزوده‌اند!

ابراهیمی نوشته‌: « قلبم را می‌بخشم به همه آن‌هایی که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین ما و از خانه ما بیرون انداختند...»، اما در متن کنونی دست برده شده و می‌خوانیم: قبلم را می‌بخشم به همه آن‌هایی که به‌خاطر اسلام جنگیدند و...» این در حالی است که در جلد‌های پیشین این کتاب درسی چنین عبارتی وجود ندارد.

سانسور کتاب درسی


همسر نادر ابراهیمی با گلایه از اتفاق رخ داده گفت: «این «دخالت در اثر نویسنده» را علاقمندان به آثار نادر ابراهیمی خبر دادند. قضیه را پی گرفتم و متوجه شدم جمله‌یی به اثر اضافه شده که نه تنها آن‌را موثر و زیباتر نکرده، بلکه مفهوم وسیع و گسترده‌ی آن‌را هم محدود کرده است.

این کتاب قریب به سی سال است که در خانواده‌ها می‌چرخد و به صورت پویانمایی هم ساخته شده است.پدر و مادر‌های امروز، در کودکی آن‌را خوانده‌اند و حال برای فرزندشان می‌خوانند و تغییرات آن‌را می‌فهمند. در دنیای امروز، که هر اتفاق کوچکی در هر گوشه‌ی دنیا، بی‌درنگ، به چشم و گوش همه می‌رسد، چطور فکر کرده‌اند که «این نیز بگذرد و کسی نخواهد فهمید بدون اجازه‌ی صاحب اثر دستی در آن برده‌ییم»؟!

بار‌ها متوجه شده‌ام که بدون اطلاع و مجوز از ما، آثار نوشتاری و سرود‌های ملی میهنی همسرم، نادر ابراهیمی را در کتاب‌های درسی گذاشته‌اند، و با تصاویر نامربوط و نازیبایی تزیینش کرده‌اند که نسبتی با پیام و مفهوم اثر ندارد. تذکر داده‌ام، امید که نتیجه بخش باشد. قبل از آنکه اقامه‌ی دعوی کنم.»

این اولین بار نیست که در نظام آموزشی چنین اتفاقی رخ داده است؛ کتاب‌های درسی ادبیات دبیرستان که تا همین دو سه سال پیش تدریس می‌شد، قدمتی حدوداً بیست ساله داشت. ذهن و زبان و اندیشه و مسألۀ دانش‌آموزان در طول این بیست سال آن قدر تغییر کرده بود که برخی از بخش‌های کتاب درسی با نیاز دانش‌آموزان در چند سال اخیر سنخیتی نداشت. در ادامه به موارد مهم و متن‌هایی که بیشترین حذف را دارند، می‌پردازیم.

کتاب ادبیات دهم در درس «رستم و اشکبوس» بیت «به شهر تو شیر و نهنگ و پلنگ / سوار اندرآیند هر سه به جنگ» حذف شده‌است.بیت «بر او راست خم کرد و چپ کرد راست/خروش از خم چرخ چاچی بخواست» نیز حذف شده‌است.

کتاب ادبیات یازدهم در درس «ذوق لطیف» که بخشی از کتاب «روزها»‌ی دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن است و در کلاس ادبیات پیش‌دانشگاهی قدیم با نام «روزها» آمده‌بود، دو مورد مهم دیده می‌شود.

در آغاز درس، در کتاب قدیم، چنین آمده‌است: «خاله‌ام چند سالی از مادرم بزرگتر بود. از شوهرش بی‌آنکه طلاق گرفته‌باشد، جدا شده‌بود (زیرا طلاق به هر عنوان صورت خوشی نداشت).» در کتاب جدید این بخش کوچک شده و چنین آمده‌است: «خاله‌ام چند سالی از مادرم بزرگتر بود. از شوهرش جدا شده بود.» مؤلّفان آشنایی دانش‌آموز با مفهوم «متارکه» را صلاح ندانسته‌اند.

عبارت «با خود می‌گفتند این بچّۀ ارباب از بس زیاد می‌خورد، م*ست شده؛ در حالی که از خو*ردن نبود، از شنیدن بود» از متن کتاب جدید حذف شده‌است. مؤلّفان اشاره به واژۀ «مس*تی» را که البته در اینجا در معنای مجازی و به معنای سرگشتگی و ازخودبیخودی است و از طرفی حاصل تخیّل رهگذران است، صلاح ندانسته‌اند.

سانسور کتاب درسی


در درس «قاضی بست» (تاریخ بیهقی)، عبارت «شر*اب بردند» حذف شده‌است. توضیح اینکه در این درس غزنویان و اعمال آن‌ها از سوی شخصیت مثبت ماجرا یعنی قاضی بوبکر بولانی، از منظر شرعی به دیدۀ شکّ و تردید نگریسته می‌شود.

در درس «قصّۀ عینکم» (از کتاب شلوار‌های وصله‌دار، اثر رسول پرویزی) که در کتاب ادبیات پیش‌دانشگاهی قدیم آمده‌بود، چند مورد تفاوت دیده‌می‌شود:

عبارت «گاهی تصنیف می‌خواند و همه در خانه کف می‌زدند» در توصیف پیرزنی که مهمان خانه بوده‌است، از کتاب جدید حذف شده‌است.

عبارت «هرگز آن دقیقه و آن لذّت تکرار نشد. هیچ چیز جای آن دقایق را برای من نگرفت. آن قدر خوشحال شدم که بیخودی چندین بار خودم را چلاندم» در توصیف خوشحالی ناشی از زدن اتّفاقی عینک و توانایی دیدن اشیا با کیفیتی دیگر و بهتر، حذف شده‌است

کتاب فارسی دوازدهم در درس «بوی جوی مولیان» نیز که در کتاب ادبیات ۳ ریاضی و تجربی آمده‌بود، دو مورد از حذف دیده‌می‌شود:

عبارت «من از کسانم پشم و کشک می‌گرفتم و دلی از عزا در می‌آوردم» حذف شده‌است. با حذف این جمله و رفع احتمال خندۀ شیطنت‌آمیز برخی دانش‌آموزان یا انحطاط اخلاقی آنان، جملۀ «پول نقد کم بود» بی‌معنا در وسط متن رها شده‌است.

عبارت «از وظایف دادیار خبر داشتم: رسیدگی به خلاف و خیا*نت، پیگیری جنحه و جنایت، تعقیب بزهکار، مجازات آدمکش و جانی» از کتاب جدید حذف شده‌است و دانش‌آموز دلیل دل‌گرفتگی راوی را متوجّه نمی‌شود و ممکن است حمل بر بدی آب و هوای یکی از شهر‌های پیشنهادشده کند.

همچنین نام برخی از نویسندگان مطرح ایرانی مانند «صادق هدایت» به طور کلی از کتاب‌های درسی حذف شده‌اند.

در درس «کباب غاز» که در کتاب ادبیات ۲ قدیم آمده‌بود، موارد متعدّدی از حذف دیده‌می‌شود. از عبارت «به تفریح تمام مشغول خواندن حکایت بینظیر صادق هدایت بودم»، «مشغول خواندن بودم» باقی مانده‌است.

همان طور که در مثال‌های حذف متن‌ها دیده‌شد، عبارات و اصطلاحاتی که بیانگر سطحی از توهین هستند و یاد دستمایۀ شوخی‌های کلامی عامیانه قرار می‌گیرند،حذف شده‌است

داستان‌های «غلامحسین ساعدی»، «بزرگ علوی»، «سیاحت‌نامه» اثر «ابراهیم بیگ»، داستان «موسی و شبان» مولانا، «رباعیات خیام»، داستان حلاج «تذکره الاولیا»، از جمله دیگر حذفیات سال‌های اخیر بوده است.

منابع: انصاف نیوز، ایبنا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,596
219
گفتم این خانم کیست که رمان زندگی فروغ فرخزاد را نوشته؟ چون اسمش بود «جازمین دارزنیک». «ترانه مرغ اسیر» هم اسم کتابش بود. چاپ به چاپ، پشت هم می‌رفت و سال ٩٧، یکی دو ماهه، سه چهار چاپ آن رفت. با این حال اسمش هم به گوشم نخورده بود؛ نه به‌عنوان رمان‌نویس، نه محقق، نه منتقد. سرچ کردم دیدم پراکنده‌هایی راجع به او در سایت‌های داخلی نوشته‌اند و دست و پا شکسته گفته‌اند کیست. قصه فهمیدم چیست. ماجرا برمی‌گشت به نسل جدیدی از نویسندگان ایرانی که اسم و رسمی بین نویسندگان معاصر دنیا به هم زده‌اند، اما نه برای نوشتن به زبان مادری. درواقع زاده آسیا بودند، اما نه درگیر جبر جغرافیا. رفته بودند. جای دیگری بزرگ شده بودند. حتی بعضی‌شان خودشان را ایرانی نمی‌دانستند، اما به‌هرحال پای شناسنامه یا آن سجل اجنبی که خورده «ایرانی»؛ نخورده؟! نمی‌دانم. این خانم جازمین که اصلا فارسی هم بلد نبود صحبت کند. چون در یکی از شبکه‌های اجتماعی برایش پیغام دادم، اما دیدم در جوابم نوشته: Sorry, I Cant Speak Farsi
یاسمین درزنیک
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

خب این گزارش را با همین خانم یاسمین شروع کنم، چون چند صباحی گپ زدیم. من با انگلیسی شکسته‌بسته، ایشان هم به زبان نامادری. همان ابتدا هم گفت: «من یاسمین هستم. به من نگو جازمین!» درواقع ناشر ایرانی برداشته بود اسم «یاسمین» را خارجی کرده بود، لابد برای فروش بیشتر! نام خانوادگی‌اش هم «درزنیک» بود. بعد گفت اصلا خبر ندارد کتابش در ایران ترجمه شده. درواقع ناشر بی‌خبر برداشته بود رمانش را ترجمه کرده بود و بی‌حق و حقوق پخش کرده بود دل بازار. بازار کتاب ایران هم که دل‌گنده است و قوانین کپی‌رایت در آن گم می‌شود. برای همین کی به کی است! تو می‌توانی کتاب برنده نوبل را بدون اجازه‌اش اینجا ترجمه کنی، چه رسد به کتاب ایرانی‌تباری دور و بعید!
در هر حال «ترانه مرغ اسیر»، رمانی با روایتی خطی و خواندنی بود درباره زندگی فروغ، هرچند در مقاطعی آمیخته با تخیلات نویسنده. پیشتر البته در ایران خانم مریم جعفری هم رمانی درباره زندگی فروغ چاپ کرده بود به نام «شهرآشوب» (نشر «شادان»). اما «ترانه مرغ اسیر» سرآغازی شد برای بنده در جهت شناخت بیشتر این نسل؛ نسلی که ایرانی هستند، اما به زبان فارسی نمی‌نویسند. موفق هم شده‌اند. مثلا یاسمین درزنیک با رمان اولش، «دختر خوب» به فهرست پرفروش‌های «نیویورک تایمز» راه پیدا کرد و برای این کتاب دو جایزه کمیته حقوق بشر ویرجینیا و سانفرانسیسکو را گرفت. «ترانه مرغ اسیر» را هم مثل «دختر خوب» به انگلیسی نوشته که نیویورک تایمز آن را «رمانی زیبا» با «داستانی شکوهمند» خوانده بود. درزنیک متولد ایران است؛ از مادری ایرانی و پدری آلمانی که در کودکی از ایران رفته و درحال حاضر در آمریکا زندگی می‌کند. برایم نوشت: «اگر ترجمه کتابم را بفرستی، لطف بزرگی کرده‌ای.» ما هم عرق ملی‌مان زد بالا گفتیم: «حتما، چرا که نه!» بعد خواندم نوشته مادرش اگر ببیند کتابش به فارسی چاپ شده، به آرزویش می‌رسد. برایش فرستادم. به آرزویش رسید.
آتوسا مشفق
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

دنبال خانم مشفق نگردید، چون گشتم نیافتم. بعد دیدم که گویا منزوی‌طور و مطرودحال و اینهاست و اصلا نه اهل فضا‌های مجازی است، نه حتی واقعی! درواقع قرنطینه شخصی را زودتر از کرونا شروع کرده! همین هفته پیش هم در گفت‌وگویی با گاردین چیز‌هایی در این‌باره گفته بود که چندان مهم نیست؛ از این امیدواری‌های تکراری است و نمی‌نویسم اینجا! آنچه مهم است رمان «آیلین» او است که در ایران با سه ترجمه گلاره جمشیدی (نشر چترنگ)، سیدمهدی موسوی (نشر شمشاد) و مسلم بخشایش (انتشارات نظری) چاپ شده (البته بدون اجازه نویسنده!)، اما درباره نویسنده بگویم که سال ١٩٨١ از مادری کروات و پدری ایرانی در بوستون به دنیا آمده است و به زبان انگلیسی هم می‌نویسد و موفقیت‌های زیادی هم داشته است.
سال٢٠١٤ برای رمان «مک‌گلو» در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت، سال ٢٠١٦ برای رمان «آیلین» جایزه بنیاد همینگوی را برد و سال بعد هم برای نوشتن رمان «سال استراحت و آرامش» به‌شدت تمجید و تحسین شد. او حالا به چنان شهرتی رسیده است که دیوید سداریس، طنزپرداز معروف آمریکایی هم در گفت‌وگویی اشاره کرده بود بی‌صبرانه منتظر رمان بعدی‌اش است؛ هرچند رونمایی از این رمان با عنوان «داستان تنهایی» به علت وضع کرونایی جهان فعلا به تعویق افتاده است. فضای آثار مشفق نوعی طنز سیاه است با کاراکتر‌های نامتعارف؛ در «مک‌گلو»، ملوانی م*ست را می‌بینید که به جرم قتل دوستش به زندان افتاده است، در «آیلین» همراه کارمند زندان در فضایی آکنده با روان‌گردان‌ها و قرص و اعتیاد و قتل و تجاور دست و پا می‌زنید و در «سال استراحت و آرامش» هم به دختری جوان و زیبا می‌رسید که با گرایش به مخ*در‌های تجویزی می‌خواهد زندگی را فراموش کند.
مارشا مهران
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

عجب مرگ غم‌انگیزی داشت این مارشا مهران؛ نویسنده ناب «آش انار» که سن‌وسالی هم نداشت وقتی مرد؛ ٣٦ سال. جسدش را در خانه‌اش در ایرلند پیدا کردند. احتمال قتل هم وسط آمد، اما پلیس شک و تردید‌های اینچنین را مردود دانست. گفتند از بیماری التهاب روده رنج می‌برده است و پزشکی قانونی هم اعلام کرد به علت مسمومیت مرده. هرچند هیچ‌وقت دلیل قطعی مرگ مشخص نشد، اما پرونده بسته شد؛ پرونده نویسنده‌ای که سال١٩٧٧ در تهران به دنیا آمد، اما در آرژانتین بزرگ شد. سه چهار‌سال بیشتر هم نداشت که خانواده‌اش از ایران رفتند. رفتند آرژانتین و آنجا رستورانی زدند که دستمایه اصلی رمان مارشا مهران شد. به فارسی نمی‌نوشت، اما جالب است طعم طعام سرزمین مادری همچنان چاشنی کارش بود.
در «آش انار» از «دلمه» دارد تا «زعفران ایرانی». این رمان را یکی از ناشران معتبر انگلیسی‌زبان، رندم هاوس، چاپ کرد و «شیکاگو تریبون» درباره آن نوشت: «کتابی اشتهابرانگیز.» حیف که به فارسی ترجمه نشده، چون حتی در ساختار رمان هم از نحوه تهیه غذا‌های مختلف استفاده کرده و رمان را به طعمی مطبوع آغشته. غذا برای او فقط رفع گرسنگی نبود، بلکه نوعی هم‌زیستی با طبیعت و فرهنگ کشور‌های مختلف بود. در «آش انار» سه خواهر ایرانی با دست‌پخت‌شان همه را حیرت‌زده می‌کنند و خوانندگان هم دقیقا همین حس را دارند. او سال ٢٠٠٨ دومین رمانش را هم با عنوان «گلاب و نان سودا» منتشر کرد، اما زندگی‌اش به رمان‌های بعدی نرسید. سال ٢٠١٤ جسدش را بعد از یک هفته در خانه پیدا کردند و تمام.
مریم مجیدی
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

از سه نویسنده ایرانی‌تبار نوشتم که به زبان انگلیسی نوشته‌اند؛ حالا، اما نویسنده‌ای دیگر را از همین نسل مهاجر معرفی کنم از پدر و مادری ایرانی که به فرانسه می‌نویسد. ٦ساله بوده که از ایران رفته و ١٦‌سال بعد برگشته؛ یعنی ٢٢سالگی. زبان مادری را خوب صحبت می‌کند، اما به خاطر اینکه از کودکی در فرانسه بزرگ شده، به زبان فرانسه می‌نویسد. جالب اینجاست برای اولین رمانش هم مفتخر به دریافت جایزه «گنکور» شده؛ جایزه‌ای که فهرست برندگان آن پر از چهره‌های پرطمطراق ادبیات جهان است؛ نویسندگانی نظیر مارسل پروست، آندره مالرو، روبر مرل، رومن گاری، پاتریک مودیانو، مارگریت دوراس و... در هرحال که رمان «مارکس و عروسک» در سال ٢٠١٧ جایزه «گنکور» را برد و همین باعث شد به ١٤ زبان دنیا ترجمه شود (هرچند به فارسی ترجمه نشده).
قصه رمان درباره سرگذشت مهاجرت خانواده اوست، اما ابعاد غربت در آن رنگ و بوی ادبیات مهاجرت در مفهوم کلی را ندارد. در واقع اگر بخواهیم به شکلی مختصر نوعی طبقه‌بندی از این نوع ادبیات ارایه کنیم، می‌شود این‌طور دسته‌بندی کرد؛ گروهی که بیشتر مفهوم غربت یا یافتن هویت دوباره را در فرهنگ جدید مطرح می‌کنند و گروهی که هویت از همان ابتدا برای آن‌ها جزو پرسش‌های محوری است؛ چراکه روی مرز ایستاده‌اند؛ خانواده‌ای ایرانی داری، اما در فرهنگی دیگر زندگی کرده‌ای، بزرگ شده‌ای و نوشته‌ای: «حرف‌زدن به زبان مادری، نوشتن به زبان نامادری...»
دینا نیری
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

دینا نیری فارغ‌التحصیل دانشگاه پرینستون است. کارشناسی ارشدش را هم از هاروارد گرفته. تیرماه سال گذشته هم بود که این نویسنده ایرانی آمریکایی، برنده جایزه‌ای در آمریکا شد. نویسنده‌ای که خیلی از ما اسمش را هم نشنیده‌ایم. او در سن ٨سالگی ایران را ترک کرده، دو‌سال در کمپ زندگی کرده و در ١٠سالگی به آمریکا رفته. از این نویسنده ایرانی تا به‌حال دو رمان منتشر شده: «یک قاشق چای از زمین و دریا» و «پناهنده». رمان‌هایی که درباره آوارگان و مهاجران دنیاست و به زبان انگلیسی. نیری مقاله‌نویسی چیره‌دست است و با مجلاتی، چون نیویورک‌تایمز، لس‌آنجلس تایمز، گاردین، وال‌استریت ژورنال و آتلانتیک همکاری می‌کند. در کنار این مهارت‌ها و قلم‌زدن‌ها، نیری در کارگاه‌های نویسندگی دانشگاه آیوا هم شرکت داشته. بعد‌ها که از این دوره‌ها فارغ‌التحصیل شد، حتی به استادی هم رسید و حالا استاد کارآگاه‌های نویسندگی همان‌جاست. تازگی هم موفق شده جایزه «پل اینگل» را دریافت کند. جایزه «پل اینگل» هرساله به نویسندگان، ناشران، ویراستاران و معلمانی که در آثارشان به موضوعات روز دنیا و همچنین بهترشدن دنیا در آثار ادبی می‌پردازند، اهدا می‌شود. او حالا ساکن آمریکاست.
فیروزه جزایری دوما
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

«عطر سنبل، عطر کاج» به سرعت بین مردم پیچید و همه از خالق آن به‌عنوان یکی از نویسندگان محبوب ایرانی گفتند. هرچند زمان زیادی نگذشت که فیروزه جزایری در گفت‌وگویی از خوانندگان فارسی‌زبان تمنا کرد کتاب‌هایش را که به فارسی ترجمه شده، نخرند و نخوانند! عجب معرکه‌ای بود! چون بعضی ترجمه‌ها از آثارش آن‌قدر افتضاح بودند که اصولا نمی‌فهمیدی درحال خواندن یک متن فارسی هستی یا ترجمه درهم و برهم گوگل‌ترنسلیتور. اما همچنان کتاب‌هایش را خریدند و به حرف نویسنده گوش نکردند! «عطر سنبل، عطر کاج» با نوعی شوخ‌طبعی به بعضی سنت‌های ایرانی اشاره داشت؛ البته با انتقاد‌هایی هم همراه شد. بعضی‌ها گفتند نویسنده رسم و رسوم ایرانی را به سخره گرفته و از این حرف‌ها که یک مقدار مته به خشخاش گذاشتن است و به نظر بنده دور از حوزه نقد و نقادی. ضمن اینکه نویسنده در ایران بزرگ نشده و چه انتظاری می‌شود داشت؟
او متولد ١٣٣٤ در آبادان است، اما در سن هفت‌سالگی به همراه خانواده از طرف شرکت نفت ایران که پدرش در آن به‌عنوان مهندس کار می‌کرد، به شهر ویتیر در کالیفرنیا رفت. بعد از دو‌سال زندگی در آمریکا هم به ایران بازگشت و در اهواز و تهران بود. دو‌سال بعد، اما دوباره خانواده‌اش به آمریکا برگشتند و فیروزه جزایری برای تحصیل به دانشگاه برکلی رفت. آنجا با مردی فرانسوی ازدواج کرد و... زندگی خصوصی‌اش را بروید در اینترنت بخوانید؛ به ما ارتباطی ندارد. آنچه مربوط است، شهرتش در نوشتن است که به کتاب «عطر سنبل، عطر کاج» برنمی‌گردد. جزایری به خاطر نوشتن کتاب «خاطره بزرگ‌شدن یک ایرانی در آمریکا» معروف شد. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا در چند‌سال اخیر بود و یکی از سه نامزد نهایی جایزه «ترنر» در سال ٢٠٠٥؛ همین‌طور نامزد جایزه «پن» در بخش آثار خلاقه غیرتخیلی.
پروچیستا خاکپور
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

اسم کتاب آنقدر‌ها تأمل‌برانگیز و عجیب بود که بخواهم بدانم نویسنده‌اش کیست: «پسران و دیگر اشیای قابل اشتعال»! خاکپور، نویسنده ایرانی آمریکایی، این رمان را سال ٢٠٠٧ به زبان انگلیسی نوشت و همان‌سال هم جایزه کتاب کالیفرنیا را برد. «پسران...» به فهرست بهترین کتاب‌های شیکاگو تریبون هم راه پیدا کرد و کتاب برگزیده نیویورک‌تایمز هم بود. این‌ها همه افتخارات رمان اولش بود. سال ٢٠١٤ هم رمان دوم را با عنوان «وهم» منتشر کرد که در فهرست ٣٠ کتاب برتر سال به انتخاب نشریه هافینگتن پست جای گرفت. حدود دو‌سال پیش هم سومین رمانش با عنوان «مریض» چاپ شد. خاکپور در «پسران...» به نسل‌های مختلف مهاجران پرداخته، در «وهم» سراغ درگیری شخصی خودش با بیماری غدد لنفاوی رفته و در «مریض» دوباره کندوکاوی درباره بیماری کرده است. خاکپور متولد ١٣٥٧ در تهران است و حالا ساکن نیویورک. به انگلیسی می‌نویسد و در آمریکا به شهرت رسیده است. چهارساله بوده که به آن کشور رفته و تمام تحصیلاتش را هم طبیعتا آنجا به پایان برده؛ مدرک عالی در رشته نویسندگی خلاق. او هنوز هم برای نشریات و روزنامه‌های آن کشور می‌نویسد.
علی عراقی
نویسندگان ایرانی‌تبار با شهرت جهانی

خب انتهای این گزارش تقریبا کپی است! کپی محض که نه البته؛ واقعیت این است هفته گذشته تازه با نامش آشنا شدم و اصلا این گزارش را به همین مناسبت نوشتم. در واقع علی عراقی را اصلا نمی‌شناسم و آنچه در پایان می‌آورم، به نقل از آمازون است و ترجمه خبرگزاری کتاب. مختصر اینکه علی عراقی، نویسنده ایرانی آمریکایی رمان «بی‌مرگی‌های تهران» است. از انتشار رمانش هم زیاد نمی‌گذرد؛ به تازگی در ٤٠٠ صفحه به انگلیسی منتشر شده و نشر معتبر ملویل هاوس در آمریکا آن را چاپ کرده. چندان سر درنیاوردم رمان درباره چیست، اما دست‌کم می‌دانم از آن نوع رمان‌های رئال جادوست. احمد ترکاشوند، شخصیت اصلی رمان که کودکی‌اش را در خانه‌ای در تهران گذرانده، کم‌کم خاطراتش را به یاد می‌آورد؛ خاطرات خانه پدری که گویا نفرین شده. مجله پابلیشرزویکلی درباره رمان این نویسنده نوشته «رمانی تأثیرگذار» و آن را با آثار آلخو کارپانتیه، نویسنده کوبایی و رمان‌های مارکز مقایسه کرده. کاترین دیویس، رمان‌نویس آمریکایی هم درباره رمانش گفته: «اولین رمان خیره‌کننده این نویسنده ایرانی چیزی را به ما می‌دهد که در اخبار نمی‌توان یافت. ورود به قلب، مکانی است که گمان می‌کنیم به‌عنوان ایران می‌شناسیمش. رمان او «ایران هزار و یک شب است» و او شهرزاد قصه‌گوی ما. قصه‌ای که او تعریف می‌کند باشکوه، بی‌رحمانه و مسحورکننده است و مانند قصه‌های شهرزاد برای زنده‌ماندن حیاتی است.» علی عراقی حالا ساکن سن لوئیس آمریکاست و دانشجوی دکترای ادبیات تطبیقی دانشگاه واشنگتن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا