همگانی ~تَلَنگُر~

[مـطی]

آدم که غمگین می شود

خودش را جدا میکند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند
مورد فراموشی قرار بگیرد

و تنها و تنهاتر می شود......
آنچنان از تنهایی خود غرق می شود......
که دیگر با هیچ تلنگر‍‍ی برنمیخیزد

+++ و این آغاز تلخ یک پایان است ++++

 

[مـطی]

تلنگرکوچکی است باران
وقتی فراموش میکنیم آسمان کجاست.....

 

[مـطی]

حالا دیگر
یک خط در میان گریه می‌کنم،
حالا دیگر
شانه‌هایم صبورتر شده‌اند
و با هر تلنگر‍‍ی که گریه می‌زند
بی‌جهت نمی‌لرزند!

انگار دیگر هیچ اتفاقِ عاشقانه‌ای
از چشم‌هایم نمی‌افتد
و پاییزِ من
اتفاق زردی‌ست
که می‌تواند
ناگهان در آغو*شِ هر فصلی بیفتد!

حالا تو هی به من بگو
بهار می‌آید ..

 

[مـطی]

وقتی دلتنگی
دلت حباب نازکی ست
که با هر تلنگر‍‍
نمی شکند،
می ترکد...

 

[مـطی]

داست را کنار بگذار! ای مرد...
برای شکستن این ساقه ی ترد،
فشار کوچک دو انگشت کافیست
تلنگری حتی...
نگاهت را
غلاف کن !

 

[مـطی]

هرکی همونجوری که میگه خواهرم حجابت !
باید یه تلنگر هم به خودش بزنه و بگه برادرم نگاهت!
تمامی چشم ها در روز قیامت گریانند مگر سه چشم :
چشمی که از ترس خداوند گریان باشد،چشمی که از حرام های الهی فروبسته شود و چشمی که برای خدا بیدار بماند.

 

[مـطی]

بعضــی از غــــم هـــا حل شدنـی نیستند،

ته نشین میشوند ته ته قلبت

گاهی با کوچکترین تلنگر‍‍ی شـــــناور می شــــوند

و روزهای آفتابی تــــو را ابری میکنند...

این نوع از غم هـا از بین نمیروند

و دوباره رسوب میکنند ته قلبت

غیر قابلِ هضــــم شدن هستند،

باید یاد بگیری در کنار این نوع از غم هــا

به آرامـی زندگی کنی...

 

[مـطی]

زحمت دارد
آدم بودن را مے گویم
این را میشود
از مترسک ها آموخت
آنها
تمام عمر مے ایستند
تا آدم حسابشان کنند

 

[مـطی]

مرا تا بزن ، به قرینه هم تا بزن !
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم …

 

[مـطی]

شاد باش

نه یک روز ‌‌بلکه همیشه...

بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان بپیچد

که پشیمان شوند

آنان که بر سر غمگین کردنت

شرط بسته اند ....​