شاهدخت دستانش را بالا برد و گفت: - نهنه... من خودم میتونم. آبتین: مطمئنید؟ گلرخ: آره. آبتین از جای برخواست و درحالی که پیش استاد میرفت گفت: - پس اگه به مشکلی بر خوردید صدام کنید. چاه ب*غل خونهست... سمت راست. و در اتمام حرفش با دو انگشت شصت و...