خورشید به دریا زد و برخواست بخارم
تا ابر شوم بر سر چتر تو ببارم
تو میوه درباری یک شاخه دوری
من میوه افتاده به چرخ تره بارم
ته دست نشستی ، پی آزار که هستی؟
ای آس دل گمشده بر میز قمارم
رفتی که نیایی و نیامد خبر از تو
یک روز می آید که می آیی به مزارم
تا چشم رفیقان به نگاه تو نیافتد
بر شیشه ی تصویر تو خوابیده غبارم
ای شاخه گل روز ملاقات ندیدی
بعد از تو چه آمد سر پاییز و بهارم
صدبار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت به نگارم ، بنگارم
دامان تو چین دارد و دیوار، بلند است
دستم برسد یا نرسد شکرگزارم
- احسان افشاری
تا ابر شوم بر سر چتر تو ببارم
تو میوه درباری یک شاخه دوری
من میوه افتاده به چرخ تره بارم
ته دست نشستی ، پی آزار که هستی؟
ای آس دل گمشده بر میز قمارم
رفتی که نیایی و نیامد خبر از تو
یک روز می آید که می آیی به مزارم
تا چشم رفیقان به نگاه تو نیافتد
بر شیشه ی تصویر تو خوابیده غبارم
ای شاخه گل روز ملاقات ندیدی
بعد از تو چه آمد سر پاییز و بهارم
صدبار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت به نگارم ، بنگارم
دامان تو چین دارد و دیوار، بلند است
دستم برسد یا نرسد شکرگزارم
- احسان افشاری
آخرین ویرایش توسط مدیر: