تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته عباس معروفی | انجمن کافه نویسندگان

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
حضورش برایم هیچ اهمیتی نداشت
اما غیبتش،
خیلی آزار دهنده بود...!

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
و با
چه قید بگویم
که دوستت دارم؟!
که تا ابد
که همیشه
که جاودان
که هنوز...

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
همین جوری
دو تا نگاه در هم گره می خورد
و آدم دیگر نمیتواند
در بدنِ خودش زندگی كند...
می خواهد پر بكشد!!

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
ای لعنت به من
لعنت به تو
چه کاری بود که با دلِ هم کردیم...

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
اینکه هر وقت
خودم را در آینه می‌بینم ؛
یاد تو می‌افتم ،
یعنی چقدر عاشق توام ؟
کجای تنم دنبالت بگردم
که نباشی ؟!

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
همانقدر که نرگس پیام‌آور بهار است،
تو بهارآور خیالی
گفته بودم؟

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
وقتی خدا می خواست
تو را بسازد
چه حال خوشی داشت
چه حوصله ای ...

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
شواهد امر
می‌گوید
که تو نیستی
باور نکن
خورشیدکم!
پس این روشنای لامذهب
که هر صبح می‌آید
هر شب ستاره‌ها را
در سر تاریکم
برق برق برق می‌زند
چیست؟
راستش
شواهد امر
مثل سگ دروغ می‌گوید.

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
هَمین كه میدانم
كسى شبیه تو نیست ؛
چقد دلهُره‌ آورتر از
نبودنِ توست ..

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
1,131
3,326
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
روزگار نکبتی شده
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺩﻟﺶ می‌خواهد
ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮه‌ﻫﺎﺵ ﭼﻨﮓ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﺩ
ﻭ ﺁﻧﺠﺎﻫﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﺮﺩﺩ

|عباس معروفی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا