- عضویت
- 10/10/21
- ارسال ها
- 360
- امتیاز واکنش
- 117
- امتیاز
- 63
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیستنی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیستنی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
تویی ان گوهر پاکیزه ک در عالم قدسدود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناختتویی ان گوهر پاکیزه ک در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
من نگویم ک مرا از قفس ازاد کنیدکوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردمن نگویم ک مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید
دل میرود ز دستم صصاحب دلان خدا رادلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیستدل میرود ز دستم صصاحب دلان خدا را
دردا ک راز پنهان خواهد شد اشکارا
تا گنج غمت در دل دیوانه مقیم استاندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست
توابر در او کش که به جزخصمِ قمر نیست
تا کی غم آن خورم که دارم یا نهتا گنج غمت در دل دیوانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بودتا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودهر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خير حاجت هيچ استخاره نيست
درد ما را نیست درمان الغیاثتا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
ثوابت باشد ای دارای خرمندرد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چ شدثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگاریاری اندر کس نمیبینم یاران را چ شد
دوستی کی اخر امد دوست داران را چه شد
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقداروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیمتا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدنما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم
و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم
نفسی وجود دارم که تو را سجود آرممنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشنفسی وجود دارم که تو را سجود آرم
که سجود توست جانا دعوات مستجابم