تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد کاربران نقد رمان من دیابلو هستم| hadis hpf

  • شروع کننده موضوع ReiHan
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 828
  • پاسخ ها 17
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
1613587184961.png


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
سلام?
خب من دوبار خوندم رمان بی نظیرت رو
نمیدونم من خیلی تو بحر داستان رفتم که اشکالش ندیدم یا اینکه واقعا نداشت. خلاصه اینکه لذ*ت کافی رو بردم واز خوندش پشیمون نیستم.

موفق باشی گلم????
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
رمانی که داری می نویسی از نظر من خیلی قشنگه و خوب پیش میره اصلا سیر کند و خسته کننده ای نداره و باعث میشه که خواننده از خوندن هر پارت هیجان رو احساس کنه.
من تنها ایرادی که میتونم بگیرم شاید توی پارت های اول باشه جای که همه ش کلا به دیابلو میگن شی*طان از نظر من تکرارش اونم انقدر زیاد لازم نیست میشد با شخصیت پردازی و افکار طرف نشون بدی چقدر ادم بدیه. ولی در کل واقعا آنچنان ایراد نداره و قشنگه:campeon2:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Sep
1,299
5,654
148
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
نویسنده‌ی عزیز، اول از همه تشکر میکنم که رمان به این خوبی رو در اختیار نگاه ما قرار دادید و گذاشتید برای لحظه‌ای از رمانتون لذ*ت ببریم!
در مورد رمانتون بگم که جلدش خب منو یاد لحظه‌ای انداخت که شاهین، آنا رو دزدیده بود.. و خب یه جورایی خوب و قشنگه!
در مورد خودِ رمان بگم که این خیلی خوب بود که تا لحظه‌ی آخر اون حقیقتِ گذشته‌ی دیابلو رو مخفی کردین و هم گنگی بهش اضافه میکردین و هم نیمچه‌ای ازش رو در اختیار خواننده میذاشتید یعنی تعادل گنگی و کنجکاوی رو رعایت کرده بودید که این ی نکته‌ی مثبته!
راستیتش راجب حقیقت اولیه که گفتید، یکم از نظرم غیر منطقی بود که شاهین یهویی بره خانواده‌ی فرزان یا دیابلو رو بکشه! ولی خب بعدش که حقیقت بازتر شد بر جذابیت رمان بیشتر افزوده و من خیلی خیلی کنجکاوم بدونم چی میشه!
راجب شخصیت‌ها بگم که از نظرم مشکلی درشون نبود و کاملاً درست و به جا شخصیت‌پردازی شدن و اینکه دیابلو ی فرد قهرمانه! بیشتر میخوره نماد فردی باشه که نشون میده من بدی میکنم تا بدی رو ریشه‌کن کنم! یعنی منظورش اینه که من نمیخوام بد باشم اما برای از بین بردن بدی، بایستی بد باشم!

امیدوارم از نقدِ ناچیزم، راضی باشید و رمانتون رو با تمام قوا ادامه بدید که من منتظر پارت جدیدم!!??? قلمتون جاودان!?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
رمان دیابلو و خوندم و تموم شد
باید بگم چذاب بود. موضوع یک موضوع جنایی بود و با جنایت آغاز شد.
راجب هویت دیابلو تو شکم. ایا واقعا یک شیطانه یا تظاهر میکنه یک شیطانه؟
اون فقط دنبال انتقامه و انتقام اون رو شبیه یک شی*طان کرده
همه ادمای داستان به ظاهر بدن همشون کثیفن همشون تو کار غلطن
اما همه با دلیله. همه یک بدبختی تو زندگیشون کشیدن که باعث شد به این تبدیل بشن ولی خودشون نمیخواستن اینطور بشه
دیابلو با این نفرت کینه و انتقام درواقع خودش رو زجر داده و نابود کرده
و شاهین برای انتقام از پترو ادمای دیگ رو قربانی کرده
دل پسرک ما با دیدن صحنه وحشتماکسنگ شد
اما با گرمای ی دختر داره ذوب میشه
دیابلو نمیخواد غرورشو کنار بذاره و قبول کنه میخواد عاشق باشه
میخواد شاد زندگی کنه
میخواد بدی نکنه
میخواد
غرورش اما نمیذره و ی نقاب الکی میذاره و خودش رو پشت این نقاب زندانی میکنه
(پایان نقد)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Sep
1,299
5,654
148
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
نویسنده‌ی عزیز!
درمورد رمانتون بایستی بگم که تا الآن و در حال حاضر، روندش رو دوست دارم! منو یاد فیلما می‌ندازه و خب نوشتن تو این مورد و ایده برای شما مطمئنم سخته ولی.. بایستی گفت با تموم این شرایط خیلی خیلی عالی عمل کردید! هیچ ایده‌ای برای آخر داستان ندارم و بنظرم رمانِ من دیابلو هستم، حالا حالاها جریان داره ولی ی نظریه‌ای دارم که بنظرم دیابلو آخرِ داستان خودشو میکشه بایستی دید شما چی مینویسید...
پ.ن: ولی بین خودمون باشه، حس میکنم این رمان به جلدِ دوم هم میکشه
7-7 ، ی جلد دیگه و اتفاقات غیرِ قابلِ پیش‌بینیِ دیگه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
40
478
83
22
شهر دلتنگیام
نقد و بررسی رمان من دیابلو هستم

"باسلام خدمت نویسنده‌ی عزیز"

با شروع به خوندن رمانتون احساس کردم تو داستانی قرار گرفتم که انتقام از ابتدا حس می‌‌شد و همچنین، با دیدن درگیری‌های احساسی و شخصی فرزان بیشتر به سمت جلو پیش رفتم؛ حتی نتیجه‌ای که از خوندن داستان بدست آوردم این بود که فرزان شاید در ظاهر یک قاتل باشد ولی از لحاظ باطنی یک قهرمانه بستگی دارد که هر کدوم از خوانندگان عزیز چطور به روند داستان نگاه کنند. خب، از لحاظ متنی دیالوگ‌های بسیار جالبی بین شخصیت ها رد و بدل می‌شد از همه جالب‌تر این بود که حین خوندن رمان متوجه تغییر شخصیت‌های توصیف‌کننده‌ی داستان شدم. روند نوشته تا پست ۱۰۹ رمان، بسیار هیجان انگیز البته با شیطنت‌های آنا فضای بهتری ایجاد شده بود( خودم رسما عاشق سکانس گاز گرفتن دست فرزان توسط آنا بودم ^○^) شخصیت پترو به نظرم اساسی می‌اومد؛ یعنی اگر پترویی نبود مطمئنا داستان با کمبود اساسی‌ای روبرو می‌شد. با تعویض مکان در متن حال و هوای خوب گردشگری بهم دست داد؛ جدا از اینکه صحنه‌های تنهایی فرزان و مرور گذشته در متن تکرار می‌شد و هربار کامل‌تر و ملموس‌تر از سری قبل توصیف می‌شد. بااینکه بنظر طولانی می‌رسید، اما در کل رمان هیجان‌انگیز عالی‌ای خواهد شد. (فقط لطفا مراقب فرزانمون باش نگرانشم:cry::giggle:)
خسته نباشید عرض می‌کنم خدمت نویسنده‌ی پرتکاپوی عزیزمون♡
۱۳۹۹/۱۱/۲۹
@hadis hpf
فاطمه مقدسی

گروه کتابخوان کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
115
832
93
17
وضعیت پروفایل
‌ ‌ ‌ٵݫ ڦݣࢪ ݣࢪڐڽ ٹةݓ ٹٵ ⃠ۻٹځ ݦݓڽڦࢪَٰٰٰٖٖٖٖٖ͜͜͜͜͡͡͡͡͡͡͡ݦ ‌
سلام خدمت نویسنده خوب این رمان
این رمان خیلی زیبا بود و آدم دوست داره ادامه رو بخونه واقعا عالی هست و نظر من رو جلب کرد همه چیز رمانت سر جاش بود من که خیلی به شخصه دوست داشتم راحت میتونستی خودت رو جای هر فردی در رمان قرار بدی فقط میتونم بگم عاالی بود آفرین ادامه بده به نوشتن تو نویسنده خیلی خیلی خوبی میشی
خسته نباشی آرزوی موفقیت زیادی برات دارم عزیزم
خدانگهدار :cool:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
خب سلام
دیابلو یکی از رماناییه که شاید در نظر اول موضوع و ایده به نظر کلیشه ای باشه اما وقتی وارد بطن رمان میشی متوجه تمایز، چه توی قلم نویسنده چه توی سیر و توصیفات با بقیه رمانای مشابه خواهی شد. بذار یواش یواش بریم جلو...
اول از همه نام! همینکه از عبارات متداول برای رمان های مشابه جنایی استفاده نشده باعث میشه ذهن خواننده از کلیشه فاصله بگیره و یه انتخاب هوشمندانه دیگه نویسنده گنجوندن کلمه نو و جدید دیابلو داخل یک جملست! من دیابلو هستم حسی متفاوت و به مراتب بهتر از دیابلوی خالی به خواننده القا می کنه و داد می زنه شخصیت اصلی رمان به دنبال اینه که به خودش و به همه بفهمونه که شیطانه و همین درگیری و کنجکاوی خوبی رو ایجاد می کنه.
به خلاصه رمان نگاه کنید... نویسنده می تونست یه متن پیچیده و سنگین تر با آرایه های ادبی و ریز و رو کشیدن هایی که امروزه توی خلاصه ها باب شده شروع کنه اما با زبانی بسیار ساده و روان و به شدت راحت و به اصطلاح خودمونی اومده فضا و حال و هوای رمان رو به روشن ترین روش ممکن به خواننده انتقال داده و از همون ابتدا باعث میشه با داستان و شخصیتش احساس راحتی کنیم و من بابت همین آغاز راحت از کلمات و جملات تکراری و متداول چشم پوشی می کنم و با حس بهتری سراغ مطالعه متن می رم
چیز دیگه ای که در مورد دیابلو دوست دارم بگم منحصر به فرد بودن و تمایز شخصیت ها از یکدیگست... اینکه ولادیمیر شبیه خودشه و برای خواننده یک تیپ شخصیتی خاص داره همینطور نازی و آنا هر کدوم فقط و فقط مثل خودشون حرف می زنن و رفتار می کنن و توی دیالوگ ها شخصیت سازی صورت گرفته و هر کاراکتر رفتار خاص خودش رو داره توانایی قلم نویسنده رو نشون میده و خواننده می تونه هر شخصیت رو واضح و روشت ببینه و تصور کنه
توصیف چهره و لباس توی متن رمان بین دیالوگ ها و مونولوگ ها گنجونده شده و در روند رمان نویسنده از توصیف قافل نشده مثلا رنگ چشم های فرزان و برای هر کاراکتری یک ویژگی خاص بلد شده بود و در متن تکرار میشد این باعث میشه تمایز چهره کاراکتر ها ملکه ذهن خواننده بشه
توصیف مکان دقیقا جاهایی که خواننده نیاز داشت بتونه مکان رو تصور کنه اوج می گرفت و توی نقاط حساس رمان نویسنده درگیر توصیفات خسته کننده که اصولا خواننده ها اسکیپ‌شون می کنن نشده بود و میزان توصیفات با توجه به ژانر کافی بود
با توجه به اینکه زاویه دید مختص به مردیه که یه جنگ تمام عیار بین عواطفش بین شی*طان بودن یا نبودن به وجود اومده، ژانر جنایی و اتفاقات داستان باعث نشده بودن که عواطف جای خودش رو توی داستان از دست بده ولی بیشتر توصیف عواطف مختص فرزان بود و به احساسات سایر شخصیت ها کمرنگ تر پرداخته شده بود که این یه نقطه مثبت داره و یه نقه منفی؛ نقطه مثبت اینه که همزاد پنداری با کاراکتر اصلی بیشتر شده و نقطه منفی اینه که توصیف عواطف رفته رفته قابل پیش بینی و روتین و تکراری میشن از فراز و نشیب برخوردار نیستن
در مورد باور پذیری باید بگم توصیفات نقش خوبی رو توی قابل باور شدن داستان داشتن و باعث می شدن جاهایی مخاطب بتونه قبول کنه که این اتفاقات امکان رخ دادن دارن و واقعی ان
در کل قلم خوبی دارید خسته نباشید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا