تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی نقد کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,054
3,779
148
19
بسم‌آنکه‌می‌نگارد‌برصفحه‌دل
خطوط‌آشنای را

ضمن سلام و درود
در این تاپیک قصد داریم به نقد و بررسی رمان معروف "تهوع" بپردازیم.

پس با ما همراه باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,054
3,779
148
19

تحلیل کتاب:

36b4d0df521af2f50bf7b3b7a45ef016-raymond-chandler-the-big-sleep-196x300.jpg

کتاب تهوع رمان نیست، فلسفه هم نیست، چیزی بین این دو است که سرگردان مانده مانند روکانتن. تهوع حاوی مفاهیمی است که سارتر در کتاب هستی و نیستی و دیگر آثار فلسفی خود عنوان کرده است. این رمان در واقع دفترچه یادداشت شخصی به نام آنتوان روکانتن است که با ثبت وقایع از دیدگاه خود مفاهیمی از قبیل آزادی، تخیل، زمان، پدیدارشناسی و … را پیش می کشد.

روکانتن مردی تنها است که شهرش را دوست ندارد. او در این انزوا رفته رفته در برخورد با اشیا و افراد دچار تهوع می شود. روکانتن ابتدا هنگامی که می خواهد سنگی را به دریا پرتاب کند ناگهان دچار احساسی می شود که از توصیف آن عاجز است و بعداٌ این احساس را به نوعی تهوع تشبیه می کند:

“یک جور دل آشوبه شیرین مزه بود. چقدر ناگوار بود! و از سنگریزه مى ‏آمد، مطمئنم، از سنگریزه گذشت و آمد توى دستهایم. بله، خودش است، درست خودش است: نوعى تهوع توى دست ها.”

بعدها این تهوع به امور دیگر سرایت می کند. روکانتن در تنهایی خویش به پرسش های بنیادی در خصوص هستی شناسی بر می خورد. سوال اساسی رمان تهوع این است : ما چرا وجود داریم؟

سارتر، نویسنده کتاب تهوع معتقد است که انسان در ابتدای امر هیچ ماهیتی از خود ندارد، بلکه فقط وجود دارد. انسان بوسیله اعمال خود ماهیت خود را می آفریند؛ بعبارتی بشر هیچ نیست مگر آنچه از خود می سازد. پس برای شناخت هر انسانی، ناگزیریم به اعمال او دقت کنیم. ماهیت انسان، مجموعه اعمال اوست.

از نظر روکانتن وجود هر چیزی زاید و بیهوده و غیر ضروری است و موجب تهوع می شود حتی خودش. خودش را زاید می بیند که اگر ناپدید هم می شد، ناپدید شدنش احساس نمی شد، چرا که وجودش در جهان واقعی به هیچ رو واجب نبود. در واقع روکانتن وجود خود را دارای ماهیتی ارزشمند نمی داند، البته او بعداً درمی‌یابد موسیقی و ادبیات این تهوع را تسکین می‌دهند و به دنبال جاودانه شدن یا به عبارتی دیگر ارزشمند ساختن موجودیت خود و زندگیش، خود را وقف نویسندگی می‌کند:

download-1.jpg


“باید یک کتاب باشد : بلد نیستم هیچ کار دیگری بکنم . ولی نه یک کتاب تاریخ، کتابی از نوع دیگر . درست نمی دانم چه نوع، ولی باید در پشت کلمات چاپ شده، در پشت صفحات، چیزی را حدس زد که وجود نداشته باشد، که بر فراز وجود باشد . یک کتاب. کافه نویسندگان و کسانی خواهند بود که این رمان را خواهند خواند و خواهند گفت: آنتوان روکانتن آن را نوشته است. آدم موسرخی بود که در کافه ها پرسه می زد و آنها به زندگیم خواهند اندیشید. سپس شاید از خلال آن بتوانم زندگیم را بدون دلزدگی به یاد آورم”
منبع: دکتر رستمی

نظر شما در مورد نقد این کتاب چیست؟ آیا از این نویسنده کتاب دیگری خوانده‌اید؟ اگر این کتاب را نخوانده‌اید، آیا به مطالعه آن علاقه‌مند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا