نقد رمان افسون شرقی |Marilyn Monroe کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
اما من اصلا این حرف رو قبول ندارم!
یعنی ادم هایی که نمیتونن ببخشن و یا میخوانو توانش رو ندارن نمیشه بهشون تکیه کرد؟
به نظرم این خیلی بی انصافیه که بخوای همچین حرفی رو بزنی!
ما انتخاب نمیکنیم که به کی و چه زمانی تکیه کنیم و یا پشتش رو بگیریم بله تقدیر مارو به سمتش سوق میده
دقیقا منم با این حرف کاملا موافقم!
ما نمیتونیم تو این دنیا برای کسی تصمیمی بگیریم و یا زوری ازشون بخوایم که ببخشن و یا هر چیز دیگه
ولی اگر ببخشن ممکنه که داستان عوض بشه و اگرم نبخشن داستان جور دیگه ای پیش بره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من نظر اکثر کاربرارو خوندم و چیزی که برای من خیلی جالب بود این بود که همه بیشتر روی شخصیت ماهگل تمرکز کردن. ماهگل شخصیتی هستش که مسلما ما قراره خیلی باهاش سر و کار داشته باشیم اما چیزی که بیشتر برام جذابیت داره اینه که آیرال داره سعی میکنه خودشو از این باتلاقی که توش گیر کرده نجات بده... منظورم از باتلاق دقیقا همین مشکلاتی که هست که براش پیش اومده و حالا با رفتن ماهگل همه چیز کم کم داره خودشو نشون میده اما آیرال هنوز اون حس خواهریشو از دست نداده که بخواد جلوی دیگران از خواهر خودش نا امید بشه( یعنی حرف مردمو باور کنه) دقیقا همون جایی که اشاره کرد وقتی چیزی رو ندیده پس نمیتونه باور کنه.
من واقعا به همچین خواهری افتخار میکنم حتی اگر ساخته ی ذهن نویسنده باشه.
من نمیگم آیرال کار درستی داره انجام میده و بی مورد و بی جا داره به خواهرش اعتماد میکنه اما این نشون دهنده ی اینه که خواهرشو دوس داره حتی اگر بهش دروغ گفته باشه و یا این جوری تنهاش گذاشته باشه
روابط خواهری خیلی پیچیده تر از این حرفاس که بشه نشونش داد ولی احساس میکنم نویسنده خیلی خوب تونسته این تنش بین دوتا خواهر رو به تصویر بکشه.
من خیلی مشتاقم که بدونم که قراره در آینده چه اتفاقی برای آيرال بیوفته!
ماهگل چی میشه!
و حتی داستان بین آیرال و کیارش چه جوری خواهد بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میفهمم اما احساس میکنم که درست نیست.
ادم هر چه قدرم که اشتباه کنه یعنی یک بار لیاقت بخشش رو نداره؟ این خیلی به دور از عقله
شما این جوری فکر میکنی اما بقیه ی مردم روی زمین این جوری فکر میکنن!
شاید خیلی کم باشن کسایی که مثل شما همچین طرز تفکری دارن.
تازه این اصلا از عقل به دور نیس و کاملا درسته
این که ما به زبون بگیم که باشه میبخشیم خیلی راحته
اما در عمل خیلی سخت تر از اون چیزی که به ذهنت میرسه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما این جوری فکر میکنی اما بقیه ی مردم روی زمین این جوری فکر میکنن!
شاید خیلی کم باشن کسایی که مثل شما همچین طرز تفکری دارن.
تازه این اصلا از عقل به دور نیس و کاملا درسته
این که ما به زبون بگیم که باشه میبخشیم خیلی راحته
اما در عمل خیلی سخت تر از اون چیزی که به ذهنت میرسه
منم سعی داشتم منظورمو به همین شکل بیان کنم یعنی این جوری بگم که متوجه بشه
اما خب انگار جور دیگه ای برداشت کرده.
من نظرم اینه که پشت هر اتفاقی یه موضوعی هست
نمیشه ادم بی دلیل و بی اراده بزاره بره
حتما یه چیزی هست که این وسط پنهونه و هنوز وقتش نیس که ما بخوایم در موردش بفهمیم.
من شخصیت آیرالو دوس دارم چون احساس میکنم متفاوته اما از یه طرفی هم احساس میکنم که توی یه جریانی مقصر بوده
برای همینه که ماهگل خیلی راحت از خواهرش دست کشیده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما این جوری فکر میکنی اما بقیه ی مردم روی زمین این جوری فکر میکنن!
شاید خیلی کم باشن کسایی که مثل شما همچین طرز تفکری دارن.
تازه این اصلا از عقل به دور نیس و کاملا درسته
این که ما به زبون بگیم که باشه میبخشیم خیلی راحته
اما در عمل خیلی سخت تر از اون چیزی که به ذهنت میرسه
من کاملا حرف شمارو قبول دارم و نمیگم که دروغ میگید اما به نظرتون این یکم زیاده روی نیس؟
ایرال یه شخصیت مهربون داره و دوس داره از خواهرش حمایت کنه اما خواهرش این کارو نکرده و گذاشته رفته بعد یکی اونده به ایرال گفته که خواهرت با زندگی من بازی کرده اما ایرال از دست ماهگل نا امید نشد
من حرف کلیم اینه که چرا ایرال باید خودشو فدا کنه اما خواهرش یه ذره اهمیت به این موضوع نده؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیلام!
خب نویسنده‌ی عزیز! راجب رمانتون بگم خوفه، خوشم اومد! و میدونین آیلار برام عین ی دیواری میمونه که هرکی هر مشکل و گرفتاری و ناراحتی و دغدغه‌ای داره میاد میذاره رو دوشش و آشفتش میکنه و میره! مثلن همون فک کنم احمد (من حافظه‌ام زیاد یاری نمکنه!) اومده و مشکلش رو گذاشت و آیلار رو آشفته کرد یا خواهر آیلار! عجیبه بخاطر ی مسئله کوچیک همچین کولی بازی‌ای رو در آورد! مطمئنم از قصد دنبال بهونه بود -__- و نامزد آیلار ینی کیارش هم درکش نمیکنم چرا خودشو انقدر از آیلار دریغ میکنه، نکنه چشمش یکی دیه رو گرفته ؟ و صاحبخونه‌ی دروغگوعه آیلار! نمدونم دروغ میگه یا راست ولی حدس میزنم شاید آیلار اجاره رو داده به بچه‌های صاحبخونه و اونام خرجش کردن و پدره خبری نداره یا شایدم دروغگوعه! اگ دروغگو باشه ینی جدن ی پول پرسته طمع کاره!
نقد شما کاربران رو خوندم و جداً شگفت‌زده شدم از نقد‌هاتون! هم نقدتون خوفه و هم رمان نویسنده! و درمورد نگفتن توصیفی از چهره آیلار و شخصیتش انگاری نویسنده دارن سعی میکنن مخاطبو همینجوری همراه خودشون به کنجکاوی سوق بدن، انقدر همراه خودشون ببرنش تا بلاخره ی توصیفی نشون بدن ازش! منظور اینه که یکباره نمیان همه اطلاعات طرفو بزارن تو کف دست مخاطب! آروم آروم و نرم دارن راه میرن و میگن! این خوفه!

این نکته رو ذکر کنم که بیصبرانه منتظر ادامه‌ی رمان هستم!
و ی چیزی! من عاشق جلد رمانتونم! جلدتون به معنای واقعیِ اسم رمانتون هستش! خیلی خوف و عالیه! در یک کلام محشره!❣?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من کاملا حرف شمارو قبول دارم و نمیگم که دروغ میگید اما به نظرتون این یکم زیاده روی نیس؟
ایرال یه شخصیت مهربون داره و دوس داره از خواهرش حمایت کنه اما خواهرش این کارو نکرده و گذاشته رفته بعد یکی اونده به ایرال گفته که خواهرت با زندگی من بازی کرده اما ایرال از دست ماهگل نا امید نشد
من حرف کلیم اینه که چرا ایرال باید خودشو فدا کنه اما خواهرش یه ذره اهمیت به این موضوع نده؟
ببین اینجا بحث فدا شدن یا فدا کردن نیست. چون این دوتا برای خودشون یه سرس مقاله ی جداگونه دارن و به گونه های دیگه ای تحریف میشن و من نمیخوام زیاد وارد این بحث بشم اما بحث اصلی در مورد هستش که آدما بعضی مواقع تصمیماتی می‌گیرن که خیلیا باهاش مخالفن و همین باعث میشه که روابطشون خدشه دار بشه و یا به قول امروزیا از بین بره. ارتباط بین ماهگل و آیرال هم دقیقا همینه و اصلا به این که چرا ایرال خودشو فدا میکنه اما خواهرش نه نداره!
آدم هر چه قدر هم که خوب و مهربون باشه بازم یه جایی اشتباه میکنه...یه جایی قضاوت میشه و یه جایی باید تقاص بده. این قانون زندگیه و هر کاریم که بکنی از گذشته به همین منوال بوده، الان هم همین طوره و آينده هم همین طوری میمونه مگر این که خود آدم بخواد تغییرش بده.
این که آیرال به خواهرش اعتماد داره خیلی خوبه و نکته ی مثبتشه اما اگر بخوای از دید دیگه ای بهش نگاه کنی میفهمی که آیرال بیش از اندازه به خواهرش اعتماد کرده و هنوز هم داره و همین باعث میشه که کم کم بشکنه اما خودش نمیدونه که همچین بلایی داره سرش میاد.
یه مثالی هست که قدیمیا میزنن:"خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند" و این مثال کاملا در مورد آیرال و ماهگل صدق میکنه.
هیچ کس کامل نیست و در کنار خوب بودنش نکات منفی هم داره که شاید الان یکیش همین بیش از حد مهربون بودن آیرال و دومیش هم خیلی ساده بودنشه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من کاملا حرف شمارو قبول دارم و نمیگم که دروغ میگید اما به نظرتون این یکم زیاده روی نیس؟
ایرال یه شخصیت مهربون داره و دوس داره از خواهرش حمایت کنه اما خواهرش این کارو نکرده و گذاشته رفته بعد یکی اونده به ایرال گفته که خواهرت با زندگی من بازی کرده اما ایرال از دست ماهگل نا امید نشد
من حرف کلیم اینه که چرا ایرال باید خودشو فدا کنه اما خواهرش یه ذره اهمیت به این موضوع نده؟
ببین عزیزم این باعث خوشحالی نویسنده هستش که تو این قدر به رمان علاقه نشون میدی و برات مهمه که چه بلایی سر شخصیت اصلی رمان میاد و یا حتی ممکنه چه دورانی رو تجربه کنه اما به نظرم تو خیلی زود داری قضاوت می‌کنی و اجازه نمیدی که داستان سیر خودش رو پیش بره و جلو بره تا کم کم بفهمی که قراره چه اتفاقی بیوفته!
و این که شما داری میگی زیاده روی! آخه تو چه مسله ای زیاده روی کرده؟ اگر منظورت روابط بین ماهگل و آیرال هستش که این یک چیز عادیه و شاید از نظر تو خیلی چیز بدی باشه اما از این دعواها ممکنه که بین دوتا خواهر پیش بیاد. شاید توی پارت بعدی و یا پارت های دیگه ماهگل بخواد برگرده پیش خواهرش و ازش معذرت بخواد و این کاملا عادیه.
خیلی عجول نباش مریم جان این جوری خیلی بهتر میشه وقتی که داری رمانو میخونی
 
آخرین ویرایش:
ببین اینجا بحث فدا شدن یا فدا کردن نیست. چون این دوتا برای خودشون یه سرس مقاله ی جداگونه دارن و به گونه های دیگه ای تحریف میشن و من نمیخوام زیاد وارد این بحث بشم اما بحث اصلی در مورد هستش که آدما بعضی مواقع تصمیماتی می‌گیرن که خیلیا باهاش مخالفن و همین باعث میشه که روابطشون خدشه دار بشه و یا به قول امروزیا از بین بره. ارتباط بین ماهگل و آیرال هم دقیقا همینه و اصلا به این که چرا ایرال خودشو فدا میکنه اما خواهرش نه نداره!
آدم هر چه قدر هم که خوب و مهربون باشه بازم یه جایی اشتباه میکنه...یه جایی قضاوت میشه و یه جایی باید تقاص بده. این قانون زندگیه و هر کاریم که بکنی از گذشته به همین منوال بوده، الان هم همین طوره و آينده هم همین طوری میمونه مگر این که خود آدم بخواد تغییرش بده.
این که آیرال به خواهرش اعتماد داره خیلی خوبه و نکته ی مثبتشه اما اگر بخوای از دید دیگه ای بهش نگاه کنی میفهمی که آیرال بیش از اندازه به خواهرش اعتماد کرده و هنوز هم داره و همین باعث میشه که کم کم بشکنه اما خودش نمیدونه که همچین بلایی داره سرش میاد.
یه مثالی هست که قدیمیا میزنن:"خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند" و این مثال کاملا در مورد آیرال و ماهگل صدق میکنه.
هیچ کس کامل نیست و در کنار خوب بودنش نکات منفی هم داره که شاید الان یکیش همین بیش از حد مهربون بودن آیرال و دومیش هم خیلی ساده بودنشه!

کاملا باهات موافقم.
فدا شدن و فدا کردن مسائلی هستن که برای خودشون مقوله های خاص خودشونو دارن و نمیشه همین جوری از کنارشون گذشت اما اینجام نمیشه بهش پرداخت چون به نظرم هیچ ربطی به موضوع الانی صحبت ما نداره. چیزی که مهمه اینه که آدم بعضی وقتا باید پای تصمیماتی که میگیره وایسه حتی اگر اشتباه باشه. خیلیا هستن که به جای پذیرفتن تصمیم می گیرن که فرار کنن مانند نمونه شخصیت اصلی رمان ( آیرال).
آیرال تصمیم میگیره که فرار کنه اما هر وقت ممکنه هر چیزی تو خیابون ببینه و یا اتفاقی براش بیوفته خاطراتش و اشتباهاتی که توی زندگی قبلیش کرده براش زنده بشه و زجرش بده. شاید چون هنوز بلد نیس و یا نمیتونه خودشو قانع کنه که باید اشتباهشو به گردن بگیره و ماهگل میخواد اینو به خواهرش ثابت کنه که مهربون بودن و سخت کوش بودن کافی نیس. بعضی جاها باید اعتراف کنی که اشتباه کردی تا بتونی قدم بعدیتو برداری وگرنه هیچ وقت موفق نمیشی.
شاید جذابیت داستان هم یکیش همین باشه و نویسنده میخواد تنش بین دوتا خواهر رو به تصویر بکشه. این میتونه نشونه ی خوبی باشه و هم بد اما این بستگی به خود خواننده داره که چه جوری بخواد برداشت کنه از ماجرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
الان واقعا داره چه اتفاقی برای آیرال میوفته!
یعنی ماهگل از خواهره دزدی کرده و پولیو که برای اجازه خونه داده بوده برای خودش برداشته؟
یعنی واقعا خواهره این قدر قصی القلب که این جوری کرده؟
هر چه قدر که ادم بدی باشه یعنی تا این حد دلش میاد که خواهرشو تو یه کشور غریب این جوری اذیت کنه!
این اصلا برای من باور کردنی نیس.
نمیدونم هیچین چیزی هست یا نه اما واقعا نمیتونم باور کنم چون خیلی سخته ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین