دختره (مثلا کلثوم)دکتره بعد وسط سی پی ار یاد رمان توسکا میوفته که توش یه دکتری یه ضربه به قفسه سینه بیمارش میزنه بعد اون زنده میشه. بعد کلثوم یه مشت به قلب عشقش میزنه عشقشم زنده میشه
سه بار تشنج کردم تا تونستم تا اخر رمانو بخونم:////
یه دختره نشون شده ی ابلیس بود و چشاش قرمز..خانوادش از ترس اونو میدن به یه زن روستایی وقتی که نوزاد بود..دقت کنید وقتی که نوزاد بود..
بعد که 18سالش شد میگفت تک تک صحنه های نوزادیم از جلو چشام رد شد..ودف؟ ودففففففففففف
پدر هرچی فانتزی و تخیل بود رو دراوردن..●-°
چهار تا دختر یه شبه میرن دزدی از یه بانک و تو همون شب با چهار پسر اشنا میشن، چند روز بعدش هم عروسی میکنن ? یعنی شانسی که اینا داشتن من الان اگه داشتم زن بردپیت بودم ???
همین که از ماشین پیاده شدیم همهی سرها به طرفمون چرخید و چشماشون میخ ما سه تا دختر شد.
اصلا حرفی نمیمونه?
خواننده چطور میخواد این حد از خوشگلی رو تصور کنه؟:facepalm:
یعنی یه بچه مذهبی تو اون دانشگاه کوفتی نبود که همه چشما میخ اینا شد؟:sisi3:
مگه حورین؟?
عاقا یه رمان بود پدر و مادر دختره میرن مسافرت دختره برای چندوقتی که پدر و مادرش از مسافرت برگردن میره خونه خالهش بعد تو اون مدت عاشق پسرخالهش میشه و همینطور پسرخالهش عاشق دختره
یه سوالی خیلی ذهنمو مشغول کرده! آیا تاحالا دختر و پسره همو ندیده بودن که تو این مدت کوتاه تازه عاشق هم شدن؟ :sisi3: تقاضای ویدیو چک دارم:aiwan_light_suicide2:
هیچی یارو داشت رد میشد از خیابون بالا شهر همه بوی پیف پیف یه پسره رد میشه با
ادکلن تلخ مارک سوپری سر کوچه، خفه ش میکنه
اونم یه دل نه صد دل عاشق پسره میشه
هیچی بعد هزاران ماجرا مزدوج میشن همین اتفاق سر پسره دختره می افته
بعد هیچی میره خواستگاری دختره
دلیل ازدواجش عطر تلخ دختره بوده دیگه
به بابای دختره میگه اونم میگه من اوکیم چون سر همین مامان
دختره رو گرفتم:|
خب ادکلن و میخوای برو از سوپری بگیر از پیچ بازیا چیه؟!