برای من که دل پیرم، چه اندوه آوری، ای عشق
فراز تلخ فریادی، سرود خنجری، ای عشق
سراغ من نیا ای عشق، غم دلبندگی تا کی؟
به من بخشیده دلتنگی، شکستن های پی در پی
چه تلخه گم شدن در خود،به یک بیهوده دل بستن
چه سخته جنگ من با من،برای موندن و رفتن
خدایا
همیشه دلتنگی ام را
در دریای آغو*ش تو ریختم
عجیب این دریا معجزه میکند
مهربانا
این معجزه را برای
عزیزانم مقدر فرما
تا غمهایشان در دریای بیکران
آغوشت به آرامش بدل شود
دلتنگی، چوپانیست
که گله اش را گم کرده در مراتع دوردست
یا کودکیست که وسط بازار دست مادرش را رها کرده
دلتنگی نبضش ضعیف است
و حالش از بی حالی گذشته
دلتنگی ته ندارد…