بنظرم یه پیرنگ خوب برمیگرده به زاویه دید شما از داستاندقیقا موافقم
بیشتر آثار بزرگ ادبیات ایران و حتی جهان پیرنگ قوی دارند چه بسا نویسنده ای ایده و قلم عالی داشته ولی بخاطر پیرنگ ضعیف اثرش سطح پایینی پیدا کرده
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بنظرم یه پیرنگ خوب برمیگرده به زاویه دید شما از داستاندقیقا موافقم
بیشتر آثار بزرگ ادبیات ایران و حتی جهان پیرنگ قوی دارند چه بسا نویسنده ای ایده و قلم عالی داشته ولی بخاطر پیرنگ ضعیف اثرش سطح پایینی پیدا کرده
مشاهده فایلپیوست 47642به نام خدا
کیاناز هستم از شبکه ۳
چای هم میدین توی این جلسات؟475.gif
از اونجایی ک چای خوری بیش نیستم کارشناسیطور جواب نمیدم و فقد چیز خودمو بزارید بگم عه دوربین بگیر اونورمشاهده فایلپیوست 47642
ازینا هم دورش میدیم نظر کارشناسیتو بگو نازی
پیرنگ به این معنا نیست که یه چهارچوب بذاری و ازش خارج نشی، یعنی برای هر سوالی که ایجاد میکنی جواب قانع کننده داشته باشیخب من نظرم راجب پیرنگ داشتن یا نداشتن رمان اینه:
به نظر من اصلا مهم نیست فلان نویسنده معروف به چه سبکی رمان مینوشته، بداهه یا از قبل به تمام جزئیات رمانش فک کرده باشه، آدما باهم متفاوتن و خب سبک کارشونم همینطور.
اتفاقا بداهه نویسی مزایای زیادی داره اینکه تو قراره تمام تصورات ذهنیتو رو کاغذ بیاری و این اجازه رو به مغزت میدی که تمام ریز و درشت داستان رو کنکاش کنه، تمام اتفاقای رمان رو به سرانجام برسونه تا هیچ سوالی تو داستان بیجواب نمونه. بداهه نویسی دست نویسنده رو باز میزاره تا قدرت قلمش رو هر چی جلوتره میره نشون بده. در کل رمانای دارای پیرنگ و در چارچوب نوشته شده خیلی سخت پیش میره و نویسنده هر آن باید مواظب باشه از اون چارچوبی که از قبل تعیین کرده خارج نشه و این باعث میشه از جذابیت کار کم بشه.
خب این روش با بی پیرنگ بودن فرق داره، ما میگیم زیر ساخت هارو تو یا تو ذهنمون یا روی کاغذ داشته باشیم و بعد بر اساسشون ساختمون رو بسازیم.نویسنده باید یه دورنما از کل داستان تو ذهنش داشته باشه که اصلا داستان حول چه محوری میگرده بقیهش رو در لحظه بنویسه، سبک من اینه و فکر میکنم راحتم با این روش
خب میدونم که پیرنگ ینی طرح داستان و هر قصه میتونه بجز پیرنگ اصلی چند تا فرعی هم داشته باشه پیرنگ اتفاقا چارچوب و نظم و ترتیب منطقی حوادث تو یه اثر هست.پیرنگ به این معنا نیست که یه چهارچوب بذاری و ازش خارج نشی، یعنی برای هر سوالی که ایجاد میکنی جواب قانع کننده داشته باشی
منظورمون اینه که باید پیدا کنیم بهترین شروع کجا و بهترین پایان کجاست.
خب این روش با بی پیرنگ بودن فرق داره، ما میگیم زیر ساخت هارو تو یا تو ذهنمون یا روی کاغذ داشته باشیم و بعد بر اساسشون ساختمون رو بسازیم.
منظورتو میفهممخب میدونم که پیرنگ ینی طرح داستان و هر قصه میتونه بجز پیرنگ اصلی چند تا فرعی هم داشته باشه پیرنگ اتفاقا چارچوب و نظم و ترتیب منطقی حوادث تو یه اثر هست.
پیرنگ ینی علت و معلول تو داستان، به روایتی اینکه علت هر اتفاق مشخص بشه و از قاعده باورپذیری خارج نشه.
من حرفم اینه بعضی نویسندهها از قبل به تمام جزئیات فک میکنن و از اول تا اخر داستان رو پی ریزی میکنن بعد شروع میکنن که این سخته و چون فشرده نویسی میشه ممکنه خیلی روایات از قلم بیوفته اما بداهه زمان بیشتری رو جزئیات میشه گذاشت
البته این مسئله پیرنگ بستگی به ژانر رمان هم دارهمنظورتو میفهمم
پرداختن به ریز جزئیات میتونه قالب یکدست رمان رو از بین ببره
بنظرم نباید زنگی بود نه رومی یه جیزی مابین این دو