K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,151 پسندها پسندها 17,425 امتیازها امتیازها 483 سکه 63 1/16/24 #1 از شعر دور شدهام آنقدر دور که حتی دیگر به خاطر نمیآورم روزهای بارانی منتظر آمدن چه کسی بودهام... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,151 پسندها پسندها 17,425 امتیازها امتیازها 483 سکه 63 1/16/24 #2 دست مرا بگیر در من هنوز شعله عشقیست که می تواند گرمی آن بوسه را به خاطرت بیاورد... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,151 پسندها پسندها 17,425 امتیازها امتیازها 483 سکه 63 1/16/24 #3 دریا به دلتنگی ساحل موج و صدف میلخشد تو چه بخشیدی به سکوت این شبها جز حسرت و آه آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,151 پسندها پسندها 17,425 امتیازها امتیازها 483 سکه 63 1/16/24 #4 وقتی هوا آلوده دلتنگیست بیا بیا که حضورت شبیه باران است. +) آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,151 پسندها پسندها 17,425 امتیازها امتیازها 483 سکه 63 1/16/24 #5 باران برای چه می بارد؟! وقتی همه با خود چتر دارند من برای چه به یادت هستم؟! وقتی تو گفتی: فراموشم کردهای... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
باران برای چه می بارد؟! وقتی همه با خود چتر دارند من برای چه به یادت هستم؟! وقتی تو گفتی: فراموشم کردهای...
سمانهسمانه عضو تأیید شده است. مدیر تالار تصویر پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار گوینده خانم نمونه محبوب خلاقیت پشتکار خیلی خوب پشتکار خوب مدیر رسمی نوشتهها نوشتهها 1,851 پسندها پسندها 6,201 امتیازها امتیازها 388 سکه 3,545 6/7/25 #6 تو را دوست دارم چون بوئیدن غنچه ای در حال باز شدن چون رویایی شیرین بعد از کابوس... تو را دوست دارم چون هر سلامی پس از بدرود... ((محمد شیرین زاده))
تو را دوست دارم چون بوئیدن غنچه ای در حال باز شدن چون رویایی شیرین بعد از کابوس... تو را دوست دارم چون هر سلامی پس از بدرود... ((محمد شیرین زاده))
سمانهسمانه عضو تأیید شده است. مدیر تالار تصویر پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار گوینده خانم نمونه محبوب خلاقیت پشتکار خیلی خوب پشتکار خوب مدیر رسمی نوشتهها نوشتهها 1,851 پسندها پسندها 6,201 امتیازها امتیازها 388 سکه 3,545 7/7/25 #7 و این دیوانگی خواست عشق ات بود مرا ببخش که بلند بلند دوستت دارم... ((محمد شیرین زاده))
سمانهسمانه عضو تأیید شده است. مدیر تالار تصویر پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار گوینده خانم نمونه محبوب خلاقیت پشتکار خیلی خوب پشتکار خوب مدیر رسمی نوشتهها نوشتهها 1,851 پسندها پسندها 6,201 امتیازها امتیازها 388 سکه 3,545 8/20/25 #8 بگو چکار کنم؟ با انتظاری که به پایان نمی رسد با سکوتی که فریاد نمی شود بگو چکار کنم؟ وقتی شب قلبم را مچاله می کند و صبح چون ملحفه ای سپید رویم را می پوشاند دلم طفل مادر مرده ای که فقط در آغو*ش تو آرام می شود ...
بگو چکار کنم؟ با انتظاری که به پایان نمی رسد با سکوتی که فریاد نمی شود بگو چکار کنم؟ وقتی شب قلبم را مچاله می کند و صبح چون ملحفه ای سپید رویم را می پوشاند دلم طفل مادر مرده ای که فقط در آغو*ش تو آرام می شود ...
سمانهسمانه عضو تأیید شده است. مدیر تالار تصویر پرسنل مدیریت مدیر رسـمی تالار گوینده خانم نمونه محبوب خلاقیت پشتکار خیلی خوب پشتکار خوب مدیر رسمی نوشتهها نوشتهها 1,851 پسندها پسندها 6,201 امتیازها امتیازها 388 سکه 3,545 10/4/25 #9 چشمانت همه ی آن چیزی بود که تا امروز از شعر نمی دانستم…