گوش کن به صدای تپشهای قلبت،
صدا کن اسم او را که دوستش داری
صدا کردی اسمم را ، سرت را بر روی سینه ام گذاشتی و فریاد عشق را شنیدی
صدایی که از قلب من بود ، همان فریاد تو بود ، فریاد زدم دوستت دارم
آنچه در قلب تو بود ، احساس من بود
عزیزم گفتن این احساس بهانه ی من بود
اگر روزی دلت گرفت یادت باشد
که خدا با توست
که فرشته ها برایت دعا میخوانند
که ستاره ها شب را برایت روشن ساخته اند
یادت باشد که قاصدکی در راه است و تا فردا منتظرت خواهد ماند،
اگر روزی دلت گرفت
یادت باشد که خدای تو اینجاست و تو تنها نیستی