[ دلـنـوشـتـه های بــآرانـی ]

آرامشی ملیح در گوشه چشمانم
مانند بارانی بروی شیروانی
اما…
ناودان ندارد
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
قدم زدن توی جاده های بارونی به من
عشق هدیه میکند
برای رسیدن به تو باز هم قدم بر می دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با چتـــر باشم
یا بدون چتر
فرقی نمیكند
" بی عشق خیــــــس بارانم "
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شبي باران شبي آتش
شبي آيينه و سنگم
شبي از زندگي سيرم
تو آتش ميشوي برخرمن تنهاي احساسم
تو را در هر نفس ميبويم اما...
باز دلتنگم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خــــدآیــا دیــــــــدی؟
کــُــلــی بـــــــــــــــآران فرســـتــادی
تـــــا ایــن لکـــه هـــآ را از دلـ ــم بشــویـــی
مــَــن کـــه گفته بـــودم لکـــــــــــه نیسـتــــ
زَخـــــــــــــــــــم اســت،زخـــــم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در نگاهت چیزیست ، که نمیدانم چیست
مثل آرامش بعد از یک غم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران
در نگاهت چیزیست ، که نمیدانم چیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از آدم ها دلگیر نشو
نیش زدن طبیعتشونه
سالها است که به هوای بارانی می گویند خراب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باز بــــاران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر !
چه تفاوت دارد ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بـــاران
مــهر آسمان است
نــه بــغض آن
همانند آدمیان
مــهرورزانی که می بــارند
و کــینه توزانی که خشــک و بی نشانند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همه چيز براى فراموش كردنت طبق برنامه پيش مى رفت
تا اينكه ،
باران گرفت ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین