❤ بــه عـشقـت بـگـو ...❤

مــــن هنــ ــوز بــــه یــــاد دارم
کــــه بــ ــرای داشتنـــــــت
دلــ♥ــی را بــــه دریـــــ ــا زدم
کــ ــه از آبــــ واهمــــــه داشـــ ــت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خیلــــــــی دوســتــت دارم
ده تــــــــا
مثــــــل روزهــــ ـــــای کـــودکیـــمـــان
عمـیــــــق ، پـــــــاک و بسیـــــــــار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این سطر مختصر را گفتم که او بخـواند
هرچند به او نگفتم
می خواهم او بـداند
او اولش نمی خواست ترکـم کند ، ولیکن
فهمید راز من را
او رفت تا بمانــد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این شـــعرها را باید گذاشت در کوزه و آب شان را خورد
وقتی هنوز عرضه ندارند
تا تـــــو را
عاشـق کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تمام آنچه دانسته ام
همین است:
تو عشـــق منی
و آنکه عاشق است هیچ چیز نمی داند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جــــــدایی مان هیچ یک از تشریفات زمان آشنایی مان را نداشت
فقط تو رفتی
و
من
سعی کردم، سنگـــــــــدل باشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و من تورا
مثل لذت تمام شدن مشق های کودکی
دوست دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم به بهانه ی ندیدنت گریست
بگذار بگرید و بداند هرچی خواست
همیشه نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این روزها نوازنده خوبی شده ام
دلم شور میزند
چشمانم تار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر دیوانگی نیست
پس چیست؟
وقتی در این دنیای به این بزرگی
دلت فقط هوای یک نفر را میکند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین