دلنوشته [ محمد شمس لنگرودی ]

MelicaMelica عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد بخش نماوا+مدرس گویندگی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مـدرس
ناظر ارشد آثار
مترجم
گوینده
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,344
پسندها
پسندها
9,452
امتیازها
امتیازها
453
سکه
1,165
آرام باش عزيز من، آرام باش
حکايت درياست زندگي
گاهي درخشش آفتاب، برق و بوي نمک، ترشح شادماني
گاهي هم فرو مي‌رويم، چشم‌هاي مان را مي‌بنديم، همه جا تاريکي است
آرام باش عزيز من
آرام باش
دوباره سر از آب بيرون مي‌آوريم
و تلالو آفتاب را مي‌بينيم
زير بوته‌ای از برف
که اين دفعه
درست از جايي که تو دوست داري، طالع مي‌شود
((شمس لنگرودی))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافی ست
همین که کجا می روی،
دلتنگم …
برای ستایش تو
همین گل و سنگ کافی ست
تا از تو بتی بسازم

شمس لنگرودی
 
باد

بر کلمات من می چرخد

غبار حروف را پاک می کند

می بیند نیستی.

این گونه که او پرسه زنان دور می شود

بر می گردد


برف در دهانم خواهد ریخت.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین