زمستون با همه قشنگیش برای من یادآور شیفت عصر دوران راهنمایی، پخش صدای موذن زاده از بلندگوهای مسجد کنار مدرسه و تاریکی غمگین هوا ساعت ۶ صبح تو راه مدرسه، از من نخواید زمستونو دوست داشته باشم
بعضی پسرای دبیرستانی اینجورین که میبینی یه مرد هیکلی با ریش و سیبیل رد میشه که کوله پشتی داره و درحالی که داره شیرکاکائو تیتاب میخوره یهو شروع میکنه به دویدن