دلنوشته ♥دلـنـوشـتـه هـاي رضا کاظمی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یـک عُمـر تـــو را نـوشتـم وُ

خـواندند مـردم

کـاش لـااقـل خـودم

یـک بـار تـو را مـیخـواندم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خرابِ آبادیِ چشم های تواَم

پلک بزن

از نو بنا شوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این جا

تمامِ سال باران می بارد

تو در کجایِ جهانْ مگر

تمام سالْ مرا آه می کشی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو به انتظارِ رسیدنِ من

من به انتظارِ رسیدنِ تو

ولی ما، هیچ وقت به هم نمی رسیم.

همیشه دستی هست که پیش از رسیدن مان

ما را نرسیده و کالْ بچیند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک شب با تـو تنـها بودم

یک عمر بی تـو

تنــها !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سال هاست رفته ای و من

هنوز به خودم می لرزم

درست مثلِ شاخه ای که چند لحظه قبل

پرنده اش پریده باشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرام شــده ام

مثـل درختـی در پایـیــز

وقتی تمــام برگ هایش را

بـاد بـرده بـاشـد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میــانِ خنــده و گریــه

همیشه معلَّــق استْ دلقــک،

درســت مثلِ انــاری شکفتــه

به وقـــتِ چیــــده شدن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خودک*شی در خانـه ی مان ارثـی بود!

پـدربزرگ

ماشه را در دهـان َش چکاند

پـدر، در شقیـقه اَش

من

در میـانِ چشم های تـو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آن قـــدر از تـــــو پُـــرم

کـه بـایستــم مقـابــلِ بــاد

پشــتِ ســـرم ،

جهــان مـســت مـی شـــود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین