دلنوشته ♥دلـنـوشـتـه هـاي رضا کاظمی

بیـهــوده میـپیچد بـاد

بـر شـاخـه های پــاییـــز

وقتــی تمــامِ بـرگـــ ها

بـه ســوگِ رفتـنـــَت

بــر زمیـن نشســته انـد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شمع نیست َم رفتن َت را بسـوزم،

فقط نمی دانـم چرا

وقتی می ایستـم مقـابل بـاد

پشت سـرم، جهـان شعله می کشَد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفتی: تا آخر دنیا با تواَم.

و من،

ندانستم نامِ دیگر تو

تنهایی است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نــاکــوک شـده اسـتْ ایـن دل.

چـه زخـم بـزنـی، چـه زخمـه

فـرقـی نمـی کنـد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفتــی: بمــــــان، بــازمی گـــــــــردم

مانـــدم، بـازگشتــــــی:

یــک مُـشت خاکستــــــــر، میـان تابــوت!

آه!

مــن فقـط نـبـــــــــودنَ ـــت را آه کشیــــــــده بـــودم..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تــو را از یـاد بُـرده ام

بـاران را، نـه.


گفتـه بودی در بـاران می آیـی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
درها و پنجره ها را بسته ام ولی

هنوز سردم است.

یا تو رفته ای، یا...

نه، گزینه ی دیگری نیست

حتمن تو رفته ای!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بـاران

نـامِ دیـگرِ تو بود.

به شـهر که مـی آمدی

هوا پُــر می شـد از بوی خـوش

خـیابان ها،

از ازدحامِ نگــاه ها و ماشیـن ها !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ایـن پرده

کسالت بار شده است دیگر

بیا

بی*پرده بازی کنیم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سوختَـم، ولی چه بیـهوده!

درست مثـل سیگـاری روشن

میـانِ ل*ب های زنی که

سیگـاری نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما برای پاسخ‌دادن باید به انجمن ورود کنید.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین