دلنوشته ♥ دلنـوشـتـه هـای ♥مــحـمـد مـرکــبـیـآن♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
گفــت: چقـــدر آدم گریز شدی.

و من به تصـویــرم در شیشه ی پنجـــره نگـاه کردم. چیزی پیدا نبود. فقـط نگـــاه می کردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چـرا بـه اندازه ی نگـاه هـام

تصـویـر از تو

در یـاد ندارم ؟

کجـای روزهایی که گذشت

یـادهای امـروز

پنهـان شـده است ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تــو

لـالـایـی خـوانـدی وُ

زنجیـــرِ پـای مـن بـاز شـد ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باید دروغ بگویم
دوستت ندارم
باید دروغ بگویم
دوستت دارم
تو هیچ چیز را
به موقع نپرسیدی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باید دور بشوم
تا ظرافت دستانت را بنویسم
باید
نبینمت
تا چشمانت را
در ناخودآگاهم روشن نگه دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ببین خدا
چقدر برای من
تو را کم گذاشته است ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پُشـت به دوربیـــن ایستـــــاده ای
غـــــروب ریختــه بر پیشانیِ پریشــانِ دریــــــا

از کشیدنِ این تصویــــــر
دست نمی کشــــم
منتظـــر می مانم
تا مــــــــوج هـــا
چشــمانت را
به ساحــــــــل بــازگردانــــــند !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعد از تـو
به اتـاق برمیگـردم
می ایستـم کنـارِ تخت
رویـم را می کشم
نگـاه ام را از زمیـن بر می دارم
و پاورچین پاورچیـن ..
در را می بنـدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چیـزی طول نمیکشـد،
از عمقِ جهـان
بر سطحِ نـامرییِ مرگ پیـدا می شوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاغذهای زیــــادی را دیـــده‎ام

که سیــــاه شده‎انــد

افســـوس

کلـــمه ها کفــافِ این همه فاصلـــــه را نمیدهنـــد

فاصلــه ی انســانی تا انســان دگـــر !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین