دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا راتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا راتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
آن کس است اهل بشارت که اشارت دانددل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندندآن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته هاهست ولی محرم اسرار کجاست
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
ده روز مهره گردون افسانه است و افسونآنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمعده روز مهره گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبلآتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
?فدا سرتدر حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات السبوح حبو یا ایها السکارا
(نمد درست نوشتم یا نه)
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم?فدا سرت
از پای تاسرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
درسته فقطدر حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات السبوح حبو یا ایها السکارا
(نمد درست نوشتم یا نه)