دلنوشته ♥دلـــنوشــــتـه هـای ِعـلــی قـــاضـی نظــــام ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ترس یعنی باران بیاید
من و تو زیر یک چتر باشیم
من با تو حرف بزنم تو نگاهم کنی
بعد باران که بایستد
تو را از آغوشم شسته باشد
ترس یعنی تو فقط خیال باشی ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما مسئولیتِ مرتب کردنِ پتوی اتاقت رو از رو شونه ی مادرت برداری، کافیه!
مسئولیتِ احساسِ آدمای دیگه، پیشکش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنم
بازىِ خطرناکى بود اما به ریسکش میارزید
+سلام
-سلام...شما؟
+غریبه
خدا خدا میکردم که دیگر پیامى نگیرم
آخر قرارمان این بود که ناشناسى واردِ حریممان نشود
-میشه خودتونو معرفى کنید؟
نوشتمو نوشت
ساعتها برایم گفت
از تنهایى اش
از گذشته اش که پاک بود از آدمها
نالید از عشقهاى امروزى
گفت منتظر است یک دانه نابَش سرِ راهش قرار گیرد...
با شماره ى خودم پیغام دادم جواب نداد
براىِ غریبه اما،
حاضر بود جانَش را بدهد
عجیب بود که دیگر خبرى از شلوغىِ کارَش نبود
عجیب بود که دیگر دستش هم بند نبود
عجیب بود،همه چیز عجیب بود
بعد از سالها،
مرا با غریبه اى عوض کرد که خودم بودم
گاهى در زندگى غریبه شوید
آدمها گاهى غریبه ها را به عشقشان ترجیح میدهند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خدایا!
دست کسی که دلش در گرو یار است را به تقدیر نسپار آرزویم این است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هوا را میبینی...؟
تکلیفش با خودش معلوم نیست...
میبارد نمیبارد گرم است سرد است
طوفان میکند میسوزاند درست مثلِ "تو" یک ناپایداریه مطلق.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم
مسيرِ زندگيمان طورِ ديگرى رقم ميخورد
دوست داشتن هايمان را راحت تر جار ميزديم
لباسى را بر تن ميكرديم كه سليقه ى واقعيمان بود
آرايشى ميكرديم كه دوست داشتيم
دلمان كه ميگرفت،مهم نبود كجا بوديم،
بى دغدغه اشك ميريختيم
صداى خنده هايمان تا آسمانِ هفتم ميرفت
با پدر و
مادرمان دوست بوديم
حرفِ يكديگر را ميخوانديم
نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم،
خودمان براى خودمان چهارچوب تعريف ميكرديم
روابطمان را نظم ميداديم
دخترها و پسرهايمان،
حد و مرزِ خودشان را ميشناختند
نيمى از دوست داشتن هايمان،
به ازدواج منجر ميشد
نگرانِ حرفِ مردميم اما
كه چگونه رفتار كنيم كه مبادا پشتِ سرمان حرف بزنند
كه مبادا از چشمشان بيفتيم
كه مبادا قطع شود روابط خانوادگيمان
ما در دورانى هستيم
كه نه براى خودمان
براى مردم زندگى ميكنيم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نیازمندیم!
که یک نفر باشد
انحصاری؛
قابل انتقال به غیر نباشد ؛
بیاید و بماند و بسازد ...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرِ شب اگر آهنگى برايتان
بيخود و بى جهت ارسال شد
حتما به خودتان بگيريد!
تك تكِ كلماتش را
يك نفر ساعتها جان كنده
تا هم غرورش را نگه دارد
هم حرفِ دلش را بزند…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی پشتت را بکن به
همه ی ادمهای دنیا و لم بده !
کور شو ... کر شو ... لال شو ...
گاهی بیخیالی
معجزه میکند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین