دلنوشته‌ی بطله‌‌الکربلا | نویسنده Madiheh

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Madiheh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مشاهده فایل‌پیوست 108612
"به نام فایق زینت‌ها"

نام اثر: بطله‌کربلا
 سرشناسه: مدیحه، محمدی، ۱۳۸۳
ژانر: مذهبی
سطح:
ویژه
وضعیت: در انتظار تایید نویسنده

سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک - ۱۴۰۱
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته
ویراستار: @yasaman.Bahadory

دیباچه:
نخیل بر فراز تپه‌ی استدام خجل سر به زیر می‌اندازد و تو بیرق شکیبایی بر دوش قله‌ی نمامی را به مشتی گرد دگش می‌نمایی.
گرده‌های کرب به دل بلا می‌پیچد و صیتش را رأیت مقصود تو ذمه‌دار است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 115544
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

مشاهده فایل‌پیوست 115545

|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بانوی من، در حیرتم از آستانی که به طول و عرض منتهی نمی‌شود، همان آستانی که گوهر سالاری تو را از ارض فارع است نه ذاهب.
 
آخرین ویرایش:
واژگان رسوخ‌گر در تبیین قامت رعنایت بر بام منیع حمیت به واژگونی خود رضا دادند تا مبادا در این وصف، برخه‌ای میان تنگناهای کاغذ تاریخ گذارند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عِلم با جیره‌ی پوچش سر در گریبان می‌برد، آخر تو بی‌او شهره‌ی عالَم و عالِم گشتی. چه غریبانه در تلألو محابای پر مهابت تو به کاروان زوال می‌پیوندد، اویی که خود را مکنت دنیا می‌پنداشت.
 
آخرین ویرایش:
باید گم شد؛ در خطه‌ی جوانمردی، آن‌جا که تیشه به ریشه‌ی جور می‌زنند و تیرک‌های وارسته برای دریدن قلب‌های مسکوت از عمل، دسته‌‌دسته سخنان تو را به محمل می‌برند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بانوجانم چه‌‌کنم؟ چه‌ کنم که کینه‌ی خیمه‌ها آتش به پرده‌ی دلم می‌زند و خاکستر تلخش جز کاروان لعن را به زبانم نمی‌چشاند. چه کنم که گیسوان زخمی‌ات در نبرد با گربز، چشمان مرا به خون می‌نشاند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خورشید از سرخی جام شرم نوشید و در خفای وفا نگاهش را از آبشار زلال و شب‌گونی که بر موج‌های پاک تنت می‌رفت، گرفت. سحاب هم جز نقش فرار به آسمان نمی‌زد اگر خطوط طالع‌ات را می‌دید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کیفر جرم معصومیت در وادی جاهلیت چیست؟ خفتن ایمان در ژرفای زبان و کوفتن دهل کفر؟ نه، برای تویی که خوف چشم غدر بودی؛ ناممکن‌ترین میسور است.
 
آخرین ویرایش:
قمر در استتار مواج ابرها تاب می‌خورد و از عمق زجر می‌گرید؛ آخر چه کس در هیاهوی استخفاف، غاشیه‌ی شرم و حیایت می‌شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین