روز سیزدهم فروردین، پیشینهای باستانی در فرهنگ ایرانی دارد و اختصاص نام طبیعت به این روز، با این فرهنگ بی ارتباط نیست. ایرانیان قدیم در آغاز هر سال خورشیدی، پس از دوازده روز جشن گرفتن، روز سیزدهم نوروز را به باغ و بستان میرفتند و در دل طبیعت با یکدیگر دیدار میکردند.
البته در فرهنگ هر ملت، آداب و رسومی دیده میشود که یادگار نسلهای گذشته است. برخی از این سنتها نه تنها هیچ پایه و اساسی ندارد، که نتیجه دیدگاههای خرافی و ناآگاهانه است. در مقابل، رسمهای پسندیده فراوانی نیز به چشم میخورد که هم سو با اهداف متعالی زندگی بشری است. برای نمونه، برخی از رسمهای زیبایی که در فرهنگ اساطیر ایران برای این روز نقل شده، بدین قرار است:
الف) شادی و سرور در این روز به معنای فروریختن خاطرات و اندیشههای تیره و پلید است.
ب) دیدار با آشنایان در دل طبیعت، نماد آشتی و زدودن کدورت هاست.
ج) رسم برگزاری مسابقه ها، به ویژه اسب دوانی، یادآور تلاش و تکاپو در راه دست یابی به اهداف است.
پس چه نیکوست با برگزیدن سنت هایی که با اعتقادات مذهبی مان هم سوست، به گونهای خردمندانه از نعمتهای الهی استفاده کنیم.
خداباوری در طبیعت.
مهمترین آموزههای طبیعت، درسهای خداشناسی و خداباوری است. برگ درختان سبز در نظر هوشیار.
هر ورقش، دفتری است معرفت کردگار.
نشانههای موجود در طبیعت، آشکارا هر صاحب خردی را به سوی پروردگار رهنمون میسازد. قرآن کریم نیز در موارد گوناگون، همین آثار طبیعی را برای بی غرضان، درس کامل توحید میداند: «در آفرینش آسمانها و زمین، آمد و شد شب و روز ... و در آبی که خدا از آسمان فرو فرستاد و زمین را پس از مردنش بدان زنده کرد و از هر جنبندهای در روی زمین بپراکند و نیز وزش بادها و ابرهای مهار شده در میان آسمان و زمین، در این همه، بر مردمی که خرد میورزند، نشانه هایی دیده میشود.» (۴)
متن طبیعت آن قدر پرمحتواست که حتی بسیاری از دلیلهای عقلی اثبات وجود خدا، در جهان طبیعت ریشه دارد. در حقیقت، اصل عظمت هستی و معجزه خداوند، آفرینش طبیعت است. البته ما در این جهان صنعتی، آن قدر به پدیدههای طبیعی عادت کرده ایم که فقط کشفهای صنعتی خود را شگفت میپنداریم. از این رو، به این دلیل که طبیعت، همواره بدون هیچ چشم داشتی در خدمتمان بوده است، هیچ گاه بزرگی و شگفتی آن را درک نکرده ایم.
آشکارترین درس طبیعت، نمایش تابلو کوچکی از رستاخیز الهی است. تجربههای فراوانی از قیامت در دل طبیعت، جایی برای شک کردن در روز معاد باقی نمیگذارد. طبیعت مردهی فصل زمستان که گویی بویی از حیات نبرده، با نسیمی بهاری، چنان با طراوت میشود که گویا هیچ زمستانی به خود ندیده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «خدا همان است که بادها را فرستاد که ابر را برمی انگیزد و مابه سرزمینی مرده راندیمش و زمین را پس از مردنش زنده ساختیم؛ رستاخیز مردگان نیز چنین است». (۵)
دگرگونیهای طبیعت، افزون بر اینکه معاد را برای بشر قابل درک میکند، آموزه مهم دیگری نیز در پی دارد. با دیدن دگرگونیهای موجود در طبیعت، به این مطلب میرسیم که دنیا، مجالی برای درنگ و دل بستن ندارد. نمیتوان به طراوت پر نشاط بهار دل خوش داشت؛ که پاییز در راه است و نباید به امید نعمتهای شیرین تابستان بود؛ که زمستان بسیار سرسخت است. هر پدیدهای در سیر مخصوص خود، به نهایت تکامل میرسد و آن گاه نوبت را به دیگران میدهد. خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «خداوند، شکافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده برون میآرد و برون آرندهی مرده از زنده است». (۶)
یکی از نیازهای انسان و طبیعت امروز، اخلاق و فرهنگ رفتار با محیط زیست است. این نیاز، رساترین پیام روز طبیعت است. متأسفانه گویا همیشه فاجعهای لازم است تا بشر را از خواب غفلت بیدار کند.
طبیعت، فقط گلهای زیبای بهاری نیست. طبیعت تنها به چشمههای پر تلاطم کوهساران نمیگویند. خشکترین کویری نیز که هرگز باران ندیده، یکی از جلوههای بی نظیر طبیعت است. عظمت و شکوه بیابانهای پر از خار، کمتر از لطافت سبزه زارها نیست.
از سوی دیگر، همه موجودات روی زمین کوشیده اند به قانونها و نظام طبیعت گردن نهند و خود را با آن سازگار سازند. تنها انسان است که میکوشد از قانونهای طبیعت فرمان نبرد و برعکس، آن را زیر فرمان خود درآورد. آمارهای تخریب محیط زیست - به ویژه در ایران - وحشتناک است. (۷) جالب اینکه بسیاری از این آمارهای تخریب، مربوط به همین روز طبیعت است. (۸) این آمار نشانه آشکاری از خودخواهی انسان است. انسان هایی که نه تنها به آینده نمیاندیشند، که در عین استفاده از طبیعت، به فکر همان لحظه خود نیز نیستند.
قرآن کریم به طور معمول، تنها به موضوعهای مهم و کلی پرداخته و بیان جزئیات و تفسیر آن مطالب را برعهده بزرگان دین نهاده است. با وجود این، در حدود پانصد آیه از قرآن، از طبیعت، آموزههای طبیعت و شیوه برخورد انسان با آن بحث میکند. (۹)
معرفی طبیعت، نهی از فساد در طبیعت، کیفیت شکل گیری و آفرینش طبیعت، انسان و طبیعت، طبیعت و ادامه حیات، درس آموزی از طبیعت، چگونگی تعامل با طبیعت و دهها موضوع دیگر، همگی نشان دهنده اهمیت طبیعت در زندگی انسان از دیدگاه قرآن است. دو نمونه از این آیات را با هم میخوانیم:
خورشید و ماه بر حسابی روانند، ... و خدای رحمان آسمان را برافراشت ... و زمین را برای مردم نهاد. در آن، میوهها و نخلها با خوشههای غلاف دار، و لانههای پوست دار و گیاهان خوش بوست، پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را منکرید؟ (۱۰)
آیا دیده اید آبی را که میآشامید؟ آیا شما آن را از ابر فرود آوردید، یا فرود آرنده ماییم؟ اگر بخواهیم تلخش میسازیم. پس چرا سپاس نمیگزارید؟ (۱۱)
با مراجعه به قرآن شریف آیاتی را می توان یافت که به طور مستقیم و با کمی دقت بر عید فطر و آداب آن توجه دارند و نشان می دهند که این مسئله از دید قرآن پنهان نمانده است. آن آیات عبارتند از:
1- آیه ی 185 سوره ی مبارکه ی بقره: در این آیه، خداوند متعال ضمن معرفی ماه مبارک رمضان و نزول قرآن، در آن به برخی از احکام مربوط به این ماه شریف اشاره کرده ومی فرماید: هر یک از شما که هلال ماه رمضان را مشاهده کرد، باید روزه بگیرد وکسی که در حال سفر و یا مریض بود و ماه رمضان را درک کرد، در روزهای دیگر، باید روزه ی فوت شده را جبران کند. در ادامه می فرماید: خداوند این احکام را به خاطر راحتی شما و نه به خاطر به سختی افتادنتان تشریع نموده است و اینکه عدّه را تکمیل کنید و خدا را به خاطر هدایت، بزرگ بدارید. «یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر ولتکملواالعده ولتکبروالله علی ما هدیکم ولعلکم تشکرون».
ولتکملوا... عطف به یرید و مبین، علت غائی است. خداوند در تشریع احکام، برای شما آسانی خواسته نه سختگیری تا روزه ی ایام معدود را به هر صورتی که بتوانید چه در ماه رمضان یا غیر آن به کمال رسانید. ممکن است ولتکملوا، عطف به فعل مقدر یا فلیصمه، باشد تا از این امر «فلیصمه» (و هر امری) آنچه آسانست و بتوانید، انجام دهید و آن را تکمیل نمایید. چون امر ولتکملوا بعد از امر به روزه ی ماه رمضان است کمال ظاهری آن معنای اتمام می باشد و کمال معنوی آن، انجام با شرایط وآداب آن است تا با گذشت ایام اراده ی ایمانی، حاکم بر انگیزه ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده ی خدا ذهن را فراگیرد و یاد عظمت او، زنده و فعال گردد. یادی که بر طریق هدایت استوار شود: ولتکبروا لله علی ماهداک و در پرتو آن، نعمت ها مشخص و شکرگزاری شود.
در روایات، منظور از تکبیر در جمله: و لتکبروا لله علی ما هدیکم، تعظیم و منظور از هدایت، ولایت است.
اینکه هدایت به معنای ولایت باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشته اند. چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه ی یسر و عسر فرموده اند: یسر، ولایت و عسر، مخالفت با خدا و دوستی با دشمنان خداست.
پس معنای آیه، این است که خداوند را بزرگ بداری و اجلالش کنی، بخاطر آن هدایت و راهنمایی که برای شما در دینتان بیان کرد و بخاطر آنکه به شما توفیق داد تا ماه رمضان را روزه بدارید. این ماه مختص شما امت مسلمان می باشد و امم دیگر از آن بی بهره اند.
بیشتر دانشمندان گفته اند که مقصود از ولتکبرالله، تکبیرهایی است که در شب عید فطر وارد شده است که این تکبیرها بعد از چهارنماز مغرب و عشاء و صبح روز عید ونماز عید فطر گفته می شود. در عید فطر این گونه می گویند «الله اکبر الله اکبر لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر ولله الحمد، الحمد علی ماهدانا وله الشّکر علی ما اولانا»(2)
توضیح: برخی برای روز عید این تکبیرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز ذکر کرده اند. حضرت امام خمینی و آیت اللهاراکی، جزء این دسته از فقها می باشند. مستند این حکم، روایتی است از قول امام صادق (علیه السلام) که فرمود: در عید فطر هم تکبیر هست. عرضه داشتم، تکبیر که غیر از روز قربان نیست. فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نمازعید گفته شود.(3)
همچنین سعید نقاش از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست، بلکه مستحب است. می گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟ فرمود: در شب عید، در مغرب و عشا و درنماز صبح و نماز عید، آنگاه قطع می شود. عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟ فرمود: می گوئی الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ماهدانا و منظور از کلام خدا که می فرماید: و لتکملوا العده همین است. چون معنایش این است که نماز را کامل کنید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید(4) و تکبیر همین است که بگوئید: الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، و لله الحمد. راوی می گوید، در روایت دیگری آمده که تکبیرِ آخر را چهار بار باید گفت.
مرحوم علامه طباطبایی ضمن بیان دو روایت یاد شده در حل تعارض بین آن دو می نویسد: اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می داند و دیگری نمی داند، ممکن است حمل شود بر مراتب استحباب. یعنی دومی مستحب باشد و اولی مستحب تر و اینکه فرمود: منظور از (ولتکملوا العده) اکمال نماز است. شاید منظور این باشد، با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید.که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله ی و لتکبروالله علی ماهدیکم... فهمیدیم منافات ندارد. برای اینکه کلام امام، استفاده ی حکم استحبابی از مورد وجوب است.(5)
شافعی معتقد است که باید الله اکبر را سه بارگفت و از زمانی که ماه دیده می شود و تا زمانی که امام به نماز می ایستد، این تکبیرها تکرار شود. وقتی امام بیرون آمد، همراه تکبیر او باید تکبیر گفت. در حالی که در عید قربان باید همین تکبیرها را پشت سرِ ده نماز خواند که اولین آنها نماز ظهر روز عید قربان تا ده نماز بعد از آن می باشد. کسانی که در شهرها هستند پشت سرِ ده نماز، این تکبیرها را می گویند و کسانی که در منی می باشند، پشت سر 15 نماز که اول آنها نماز ظهر عید قربان است، این تکبیرها را تکرار می کنند.(6)
در آیات مورد بحث به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره می کند. نخست می فرماید: مسلماً رستگار می شود کسی که خود را تزکیه کند (قد افلح من تزکی) و نام پروردگارش را به یاد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذکر اسم ربه فصلی).
به این ترتیب، عامل فلاح و رستگاری و پیروزی و نجات را سه چیز می شمرد: تزکیه و ذکر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز. در اینکه منظور از تزکیه چیست، تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده اند: نخست اینکه منظور، پاکسازی روح از شرک است، به قرینه ی آیات قبل و نیز به قرینه ی این که مهمترین پاکسازی، همان پاکسازی از شرک است. دیگر اینکه منظور، پاکسازی دل از رذائل اخلاقی و انجام اعمال صالح است، به قرینه ی آیات فلاح در قرآن مجید، از جمله آیات آغاز سوره ی مؤمنون که فلاح را در گرو اعمال صالح می شمرد. و به قرینه ی آیه 9 سوره شمس که بعد از ذکر مسئله ی تقوی و فجور می فرماید: قدافلح من زکیها: رستگار شد کسی که نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاک کرد و به زینت تقوی بیاراست.
دیگر اینکه منظور، زکات فطره در روز عید فطر است که نخست باید زکات را پرداخت و بعد نماز عید را بجا آورد.
قابل توجه این که: در آیات فوق نخست، سخن از تزکیه و بعد ذکر پروردگار و سپس نماز است.
به گفته ی بعضی از مفسران، مراحل عملی مکلف، سه مرحله است: نخست ازاله ی عقائد فاسده از قلب. سپس حضور معرفه الله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آیات فوق در سه جمله ی کوتاه، اشاره به این سه مرحله کرده است.
این نکته نیز قابل توجه است که نماز را فرع بر ذکر پروردگار می شمرد. این به خاطر آن است که، تا به یاد او نیفتد و نور ایمان در دل او پرتوافکن نشود، به نماز نمی ایستد. به علاوه، نمازی ارزشمند است که توأم با ذکر او و ناشی از یاد او باشد و این که بعضی، ذکر پروردگار را تنها به معنی الله اکبر یا بسم الله الرحمن الرحیم که در آغاز نماز گفته می شود تفسیر کرده اند که در حقیقت بیان مصداق هایی از آن است.
همان طور که می دانیم، وظیفه ی پیغمبر تزکیه است. دلهای مستعد و حق طلب و حقیقت خواه آیات را می شنوند، متاثر می شوند، می پذیرند و می گروند و دل هایشان از نجاست شرک، با آب توحید، پاک و پاکیزه می شود.
و ذکر اسم ربه فصلی (اسامی پروردگار همگی اوصاف ذات مقدسش هستند) ذکر ممکن است به زبان باشد، مثل معنی رحمن و رحیم و آثار رحمت واسعه ی خداوند در همه ی کائنات و در وجود خودمان بیندیشیم. توجه به معانی رحمت و علو و عظمت خالق و رازق بودن قادر متعال، قهراً و قطعاً، خضوع و خشوع می آورد. برجسته ترین نمونه ی اظهار خشوع، نماز است. ببینید چگونه در سه کلمه، جمیع مراحل را جمع فرموده است:
1- پاک شدن از شرک و اخلاق رذیله به توحید و ایمان و باور داشتن اصول عقاید (تزکی)
2- در آثار قدرت و حکمت پروردگار و نعمتهای مادی و معنوی و جسمی و روحی اندیشیدن. زیرا که هر ساعتی از این تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر این ذکر قلبی، با زبان نیز کلمه شهادت گفتن (وذکراسم ربه).
3- اظهار شکستگی و فروتنی و کوچکی در پیشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلی).
هرکس این سه مرحله را پیمود به سرمنزل فلاح و رستگاری می رسد و این است معنی «قد افلح من تزکی».
عده ای براساس روایات رسیده معتقدند که منظور از «تزکی» دادن زکات فطره و خواندن نماز عید است.(7) بعضی نیز تزکیه را در اینجا، به معنی دادن صدقه ی مالی دانسته اند. مهم این است که تزکیه، معنی وسیعی دارد که همه ی این مفاهیم را در بر می گیرد. هم پاکسازی روح از آلودگی شرک و هم پاکسازی از اخلاق رذیله و هم پاکسازی عمل از محرمات و هرگونه ریا و هم پاکسازی مال و جان به وسیله ی دادن زکات در راه خدا. زیرا طبق آیه ی اخذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها (از اموال آنها صدقه ای (زکات) بگیر تا آنها را به وسیله ی آن پاکسازی و تزکیه کنی)، دادن زکات سبب پاکی روح و جان است. بنابراین، تمام تفسیرها ممکن است درمعنی گسترده ی آیه جمع باشد.
چند روایت که در ذیل این روایت آمده است را مرور می کنیم: عبدالله بن مسعود گفته است که مقصود از آیه ی «ذکراسم ربه فصلی» آن است که انسان زکات مال خود را بدهد و نماز را اقامه کند و بر این اساس مرتباً می گفت: «رحم الله امراء تصدق ثم صلی» یعنی خدا بیامرزد کسی را که صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آیه ی یاد شده را تلاوت کرد.
عده ای دیگر گفته اند، منظور از صدقه، همان زکات فطره است که در اول ماه شوال پرداخت می شود و تکبیرهای روز عید و نماز عید فطر را نیز شامل می شود. حضرت به عبدالله بن عمر نافع می گفت: آیا صدقه داده ای؟ اگر پاسخ می داد بله، صدقه داده ام، به وی می گفت: پس بیا به مصلی برویم و نماز بخوانیم و اگر پاسخ می داد: صدقه نداده ام، به او می گفت: صدقه بده تا به مصلی برویم و نماز بخوانیم. سپس آیه ی یاد شده را تلاوت می کرد.
ابوخالد گفت: نزد ابوالعالیه رفتم، به من گفت، روز عید، قبل از آن که برای نماز بروی، به اینجا می آیی؟ پاسخ دادم: بله. وقتی روز عید فرا رسید، به نزد وی رفتم. از من پرسید: آیا افطار کرده ای؟ پاسخ دادم: بله. پرسید: آیا غسل کرده ای؟ گفتم: بله. گفت: آیا صدقه داده ای؟ گفتم: بله. گفت: تو را به این خاطر به اینجا فراخوانده ام که در ابتدا این اعمال را انجام دهی و پس از آن به مصلی بروی. آنگاه این آیه را خواند و گفت، مردم مدینه هیچ صدقه ای را برتر از آن ندیدند که کسی به کس دیگر آب دهد.(8)
شخصی از امام صادق(ع) پرسید معنای آیه ی قد افلح من تزکی چیست؟ فرمود: این است که هرکس زکات فطره بدهد، رستگار می شود. پرسید معنای آیه ی «و ذکر اسم ربه فصلی» چیست؟ فرمود این است که (برای نماز عید) به سوی جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است.(9)
رسول خدا(ص) همواره در روزهای عید فطر، قبل از رفتن به مصلی، فطره را تقسیم می کرد و این آیه را می خواند: «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی»(10)