شعر [ماه‌تاب شعر]

آرامش چشمان ترم یلدا بود

شبهای قشنگ باورم یلدا بود

لبخند و نگاه پدرم اقیانوس

گیسوی بلند مادرم یلدا بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی

که پند هوشمندان کار بندم



مجال صبر تنگ آمد به یک بار

حدیث عشق بر صحرا فکندم





?سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی ست



پوشیده است پست و بلند زمین در آب





?صائب تبریزی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
#سعدی



تو در عالم نمی‌گنجی زِ خوبی

مرا هرگز کجا گُنجی در آغو*ش

‌‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وفا کردی ، وفا را دوست دارد

جفا کردی ، جفا را دوست دارد

"خَری" در من هنوزم هست بانو

که بیش از حد شما را دوست دارد

#ساحل_مولوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?

آمدن مگر چطور می‌تواند باشد؟

غیر از این است که عطرت بپیچد

و من

هزار بهار را

شاخه به شاخه

به پای آمدنت

شکوفه دهم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?

دلِ بیمار، شد از دست، رفیقان مددی؛

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم...



? حافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?

عُمری از جان بپرستم شبِ بیماری را

گر تو یک شب به پرستاریِ بیمار آیی...



?‌شهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?

می‌برم چون چشم خوبان

دل به هر حالت که هست



خواب و

بیداری و

مستی و

خُمار من یکی است...



? صائب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین