با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
هوالمحبوب
سلام
۹۹.۰۵.۱۴
از عنوان مشخصه
شعرها میتونه از خودتون هم باشه
در انتخاب قالب شعری آزاد هستید
لطفا نام شاعر را ذکر کنید
در پایان تصویر جدیدی برای برای نفر بعد قرار بدید.
***
و اما تصویر اول :
گفت اے مجنون شیدا ، چیست این؟
می نویسے نامه ، بهر ڪیست این؟
گفت : مشق نام لیلے میڪنم
خاطر خود را تسلے میڪنم
چون میسر نیست من را ڪام او
عشق بازے میكنم با نام او...
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
سلام
همیشه یه لحظاتی تو زندگی هممون هست که خوندن یا نوشتن و به اشتراک گذاشتن یک شعرناب حالمون رو خوب میکنه.
در این تاپیک هر شعری که دلتون میخواد از هر سبکی
میتونین بزارین، به امید اینکه معجزهی شعر در لحظاتتون بشینه.
ماهتاب شعر?
انجمن کافه نویسندگان
ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سر سودای تو سرها
در گلشن امید به شاخ شجر من
گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها
ای در سر عشاق ز شور تو شغب ها
وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها
آلوده به خونابه هجر تو روان ها
پالوده ز اندیشه وصل تو جگرها
وی مهره امید مرا زخم زمانه
در...
انجمن کافه نویسندگان
قطار پنجره هايش را
گرفته زير ب*غل مي رفت
و پشت ابر نهان مي شد...
دلم كه ماه محالش را
به حال بدرقه مي افتاد
جهان پر از چمدان مي شد
*
و برگ بود كه مي باريد
و بادْ خسته_وزان مي رفت...
خزان مسافتي از من بود
كه در تدارك رفتن بود
ولي همينكه خزان مي رفت
دوباره باز خزان مي شد...
*...
انجمن کافه نویسندگان
دلتنگی
یعنی فکر کردن به پرواز
به خندههای بیدلیلت در راه خانه
نگاههای "مال خودمی"ات در جمع
دلتنگی
یعنی چشمهای تو امشب سرخ بود
و چشمهای من خیس...
بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ی جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتی بر...
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا!
اگر بیایی
همه چیز خر*اب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کردهام
به این انتظار
به این پرسه زدنها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
تو رسم دلبری با من به جا آوردی و من هم
ازین پس با تو خواهم گفت رسم دوستداری را
به هر کس جز تو خواهم گفت: نه! باشد که بعد از این
بگیرم از لبت پروانهی کمیاب آری را ...
علیرضا بدیع