از خودم میپرسم: آخر تا کی میتوانی اینجور زندگی را تحمل کنی؟ اگر آن مجروحی که زخمهایش را درمان میکنی، قدر زحماتت را ندانست، آنوقت چکار میکنی؟ باز هم میتوانی عشق بورزی؟ و باور کنید جوابش را میدانستم. جواب من این بود: اگر در دنیا یک چیز باشد که بتواند عشق «فعال» مرا آنا نیست و نابود کند، آن یک چیز ناسپاسی است. خلاصه، من در ازای مزد کار میکنم و این مزد را آنا میخواهم. یعنی میخواهم با عشق و قدرددانی جواب عشق من داده شود. من با شرط دیگری نمیتوانم عشق بورزم.
#داستایفسکی.