نویسنده حرفه ای هم که باشی، گاهی نیاز به روحیه و انرژی داری
وقتی میرم به کاربر های جدید خوشآمد بگم و این پیام رو می بینم
وقتی توی رفت و امدم می بینم یکی دنبال رمانم می گشته
وقتی خیلی یهویی سرچ کردم کابوس افعی و دیدم دارن رمان رو بهم پیشنهاد میدن
نظرات آقای شیرازی که همیشه مفید و انرژی بخش هستن.
دوستی که پی دی اف جلد اول و دوم رو خرید و خیلی پیگیر رمان بود، حمایت این افراد هیچ وقت ادم رو خسته نمی کنه
پرهام عزیزم نمی دونم الان کجایید ولی ممنون بابت این حرف ها، انرژی من به همین هاست
نقش اقای شیرازی توی کابوس افعی خیلی بیشتر از تنها یک خواننده هست. ایشون یکجور هایی مشاور من هستن و واقعا ازشون بابت نقد ها و انرژی ها ممنونم. شاید اگر اقای شیرازی نبود کابوس افعی به این سطح نمی رسید
بی صبرانه منتظر اون روزی هستم که مجموعه کابوس افعی کاملا چاپ شده باشه. عکسش رو اپلود کنم و بگم هایدرا برای همیشه خداحافظ
خداحافظی با شخصیت ها خیلی سخته خیلی بیشتر از اونچه انتظار میره اما گاهی لازمه، اونقدری هایدرا و کابوس افعی بهم فشار اورده که دچار اختلال روانی شدم. باورش سخته اما حقیقته شاید وقتی برن، اروم تر بشم. هرچند شخصیت هورسان داره قوی تر شکل میگیره. من اسیر این ها شدم
شاید دارم به افعی خیانت می کنم اما جلد سوم انگار قراره خیلی سریع تر تموم بشه. چون جادوی کهن داره نیاد. دنیایی به شدت زیبا، شاهکار و سرشار از جادو با داستانی بی نهایت باحال که منم به وجد اومدم.
دلم به آدارایل می خواد. یعنی اگر کابوس افعی و جهانش واقعی بود تنهایی راه می افتادم و کل جهان رو می گشتم. واقعا کیف می کردم از اون همه چیز جدید و باحال البته باید راه برگشتی به این دنیا داشته باشه وگرنه خطرناک میشه
مثلا فکر کن خوابیدی یهو یه اژدهای عصبانی روی سقف خونت سقوط می کنه
آدارایل با دیدن ابرها، سریع شانههای هایدرا را گرفت. به چشمهایش زل زد و با اطمینان و نگرانی گفت:
- هایدرا گوش کن! هیس آروم باش! ببین من خوبم، مردم هم خوبن به حتم پناه گرفته بودن. هایدرا آروم باش اگر نتونی خودت رو کنترل کنی دوباره بارون میباره!
سپس او را در آغو*ش کشید و کنار گوشش زمزمه کرد:
- آسمون رو ببین هایدرا... داره با حال دل تو واکنش نشون میده. نذار قلب و روحت رو ابری ببینم عزیزم...
کابوس افعی هم با تمام خوبی ها و بدی هاش تموم شد.
مشکل اینکه دچار سردرگمی شدم. رمان بعدی انتظارات بیشتری ازم میره. همه منتظر رمان بعدیمن و این به شدت فشار زیادی روم گذاشته. منم گاهی تحمل این همه فشار رو ندارم.